هنوز خیلی از روزگاری که دلنگرانی تعطیلی کتابفروشیهای راستهی کریمخان و انقلاب به صفحهی یک روزنامهها کشیده شد نمیگذرد. کتابفروشی «پارت» تبدیل به کبابی پر از دود و زغال داغ «شبهای تهران» شد، طی شش سال گذشته در تهران بیشتر از بیست کتابفروشی برای همیشه کرکرهها را پایین کشیدند و همچنان مردم خیلی از شهرهای بزرگ با یکی دو قفسه کتاب در گوشهی یک لوازمالتحریرفروشی وسیع امورات مطالعه را میگذرانند.
اما اینروزها در گوشهوکنار شهر چراغهایی مجلل و باشکوه روشن میشوند که خبر از فصلی دیگر میدهند، فصل از راه رسیدن کتابفروشیهای شیک و بزرگی که چندان قرابتی با پیشخوان آقای مهدی اختران یا شلوغی و درهمی کتابفروشی کوچک لارستان ندارند. بازگشت پول و سرمایه به خیابانهای پایتخت تنها در خودروهای فولکس بیتل و تویوتاهای براق خلاصه نمیشود، پول به کتابفروشیها هم آمده. اینکه گردش و سود این کتابفروشیهای مجلل تا چه اندازه قرار است وامدار فروش کتاب باشد برای بسیاری جای تردید دارد. اما بههرحال سرگرمی تازهای از راه رسیده؛ همین تازگی کتابفروشی عظیم و مدرن بوکلند در یکی از مرکزخریدهای محلهی زعفرانیه افتتاح شده و سیل مشتاقان برای تماشا یا خرید همان چند قلم کتابشان در سبد خرید سرانهی مطالعه راهی شمال شهر شدهاند. جدا از آن شهرکتابها هم روی دور تند مشغول افتتاح شعبههایی بزرگ و چشمگیر هستند، شهر کتاب فرشته در محلهی تجریش و شهر کتاب الف در محلهی زعفرانیه از این جملهاند، اولی خانهای بزرگ و ویلایی را تغییر کاربری داده و بهمدد طراحانی خوشسلیقه کتابفروشی متفاوتی ساخته و دومی هم کتابفروشی درندشتی که میگویند صاحبش کشتیگیری مقیم شورای شهر است. کتابفروشیهای بزرگ فعلاً هیجانی را به همان جمعیت قلیلی که مخاطب تیراژهای هزارتایی است تزریق کرده؛ در کتابفروشیهای هزارمتری لابهلای قفسهی انواع و اقسام تزئینات و پازلها و مجسمهها میتوان مشتاقانی حیران را دید که دارند در سیستمهای هوشمند کتابهای محبوبشان را جستوجو میکنند و سعی میکنند خودشان را در یکی از کتابفروشیهای زنجیرهای خارجی همچون ویرجین یا فویلز تصور کنند. بهنظر هنوز زود است که کسی یاد ضربهای بیفتد که احتمالاً این کتابفروشیهای زنجیرهای و بزرگ به کتابفروشیهای کوچک بخش خصوصی خواهند زد. فعلاً همه گوشهای لم دادهاند و دارند روی کاناپهها و صندلیهای شهرکتابها تورق میکنند. فضای وسیعی که باعث شده عنوانهای جدید توی دل هم گم نشوند و دسترسی و یافتن کتابهای دلخواه بهمدد برنامهریزی کامپیوتری و سیستم هوشمند جستوجو آسانتر باشد.
اگر آخر این هفته گشتی در دل این عمارتها زده باشید لابد چشمتان به عنوانهای تازه ازراهرسیدهای افتاده. یکی از مجموعههای موفق این روزها مجموعهی کتابهای جیبی نشر هرمس است که با قطع جمعوجور و نوار طلاکوبش حسابی دیده شده. بهتازگی از این مجموعه، رمان «بازی ریپلی» نوشتهی پاتریشیا هایاسمیت با ترجمهی شهریار وقفیپور منتشر شده. پاتریشیا هایاسمیت یکی از سرآمدان جنایینویسی است و تا امروز اقتباسهای بسیاری رمانهایش شده، از جمله مشهورترینهایشان «بیگانگان در قطار» ساختهی آلفرد هیچکاک. پیشتر از پاتریشیا هایاسمیت رمان «آقای ریپلی بااستعداد» (با عنوان «معمای آقای ریپلی» انتشارات طرحنو، ترجمهی فرزانه طاهری) منتشر شده بود و در خبرها آمده که وقفیپور مجموعهداستان «حلزونباز» او را هم ترجمه کرده و قرار است منتشر شود. باقی کتابهای مجموعهی کتابهای جیبی هرمس هم خواندنی هستند، از تازهترینهایش میتوان به «پشت فرمان با مامان» نوشتهی لیزا نورگوآ با ترجمهی مهرداد بازیاری اشاره کرد. تنها نکتهی عجیب مجموعهی هرمس جیبی مقدمهی مفصل مهدی فیروزان، مدیرعامل شهرکتاب، است که در تمام کتابها تکرار میشود و زیادی بیربط و نچسب و طولانی است.
به نظر میرسد فعلاً روزگار انتشار مجموعه است و کتابهایی با خطوربط مشترک بازار بهتری دارند. یکی از مجموعههایی که هر ماه با دو عنوان جدید بهروز میشود، مجموعهی «تجربه، هنر، و زندگی» است که نشر گمان منتشر میکند. در این مجموعه از جمله «مرگ» نوشتهیتاد می با ترجمهی رضا علیزاده، «اعترافات» نوشتهی لف تالستوی با ترجمهی آبتین گلکار، و «فلسفهی ترس» نوشتهی لارس اسوندسن با ترجمهی خشایار دیهیمی منتشر شده، اما پرفروشترین کتاب مجموعه عجالتاً «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» اثر اسلاونکا دراکولیچ است که با ترجمهی رکیا رضوانی منتشر شده.
رمان «مگی کسیدی» نوشتهی جک کرواک با ترجمهی یگانه وصالی منتشر شده. «مگی کسیدی» یکی از انبوه کتابهایی است که کرواک در دههی پنجاه میلادی نوشته، اما این کتاب تا زمانی که رمان «در راه» شهرت یکشبهای برایش رقم زد، چاپ نشده بود. این رمان احساساتبرانگیز سرگذشت دوران نوجوانی جک دولوز در ماساچوست امریکاست. این رمان کوتاه را بهعلت ساختار روایی و زبان صریح و سادهاش یکی از تأثیرگذارترین کارهای او میدانند. جدا از اینها «مرگ آقای یانیس برگر» نوشتهی یهومیل هرابال با ترجمهی ساغر اسرار هم از جدیدترین کتابهایی است که خیلی زود به فهرست پرفروشترینها راه یافته. بهنظر میرسد هرابال بهمدد ترجمهی پرویز دوایی از رمان «تنهایی پرهیاهو» تا ابد در کتابفروشیهای ایران بخت و اقبال بلندی دارد. «شکار آفتابی» نوشتهی شرلی جکسون با ترجمهی محمدرضا شکاری هم از کتابهای جدید و پرفروش کتابفروشیهای تازهتأسیس تهران است.
اینروزها جدا از ادبیات داستانی، در حوزهی علوم انسانی و تاریخ هم ویترین و پیشخوان کتابفروشیها نونوار شده. یکی از جذابترین کتابها در این حوزه «جنبش دانشجویی پلیتکنیک ایران (دانشگاه امیرکبیر) ۱۳۵۷ -۱۳۳۸» نوشتهی عباس عبدی است که نشر نی منتشر کرده. عباس عبدی کارنامهی دانشجویانی را که در شکلگیری و خیزش انقلاب نقش داشتند بررسی کرده و این پرسش را پیش کشیده که چرا در ایران انقلاب شد و چرا این انقلاب اسلامی بود؟
«اتحادیههای کارگریِ» کارل مارکس و فریدریش انگلس با ترجمهی محسن حکیمی را «نشر مرکز» منتشر کرده، «استالین» نوشتهی ادوارد رادزینسکی را «نشر ماهی»، و «افلاطون و اینترنت» نوشتهی کیرُن اُهارا با ترجمهی محسن محمودی را نشر «افسون خیال». اینها البته که فقط بخشی از تازههای کتاب است. لابد اگر خودتان چرخی توی کتابفروشیهای نونوار شهر بزنید عنوانهای بیشتری گیرتان میآید و احتمالاً یاد فیلم «رویابینها»ی برتولوچی میافتید، آنجا که ماتیوی امریکایی در مواجه با سینماتک پاریس میگوید «فقط فرانسویها هستند که توی کاخ فیلم تماشا میکنند.»