واقعهی ربوده شدن آلدو مورو در شانزدهم مارس ۱۹۷۸، و متعاقباً قتل او بهدست نیروهای بریگاد سرخ در نهم می همان سال، مستقیم یا تلویحی دستاویز قریب به ده فیلم سینمایی بوده است. در مواجهه با چنین موضوعی که از سویی حیثیتی تاریخی دارد و از دیگر سو باری سیاسی، مسلماً چهرهای که از این سیاستمدار و ربایندگان او به تصویر کشیده میشود نشاندهندهی موضع مؤلف/کارگردان و نگاه خاص او در بازخوانی این پروندهی واقعی است. نکتهی جالب در بازسازی ماجرای گروگانگیری و قتل مورو این است که در بیشتر این فیلمها خود مورو نقشی حاشیهای ایفا میکند و آدمربایان یا نیروهای امنیتی در متن ماجرا حضور دارند. همین امر سبب شده که جز یک یا دو استثنا شاهد حضور بازیگران مطرح و مهمی در این نقش نباشیم. با نگاهی اجمالی و آماری، میتوان نتیجه گرفت که تاکنون اولویت بیشتر کارگردانان شباهت ظاهری آلدو مورو و بازیگرشان بوده است.
اما مورو چگونه شخصیتی داشت؟ بیشتر دانشنامهها چنین توصیفی دربارهی شخصیت سیاسی او ارائه کردهاند: میانهرویی سرسخت که تخصصش هماهنگسازی شاخههای مختلف حزب دموکراتمسیحی ایتالیا بود. اما این فرد سرسخت، وقتی ربوده شد، چه وضعیتی داشت؟ جزئیات این امر تا چندین سال بر همه پوشیده بود و تنها این نکته فاش شد که مورو در اثنای اسارت خود در دست نیروهای بریگاد سرخ، نامههایی خطاب به پاپ و نیز رهبران حزب دموکراتمسیحی نوشته است؛ نامههایی که تا دههی نود میلادی و بنابر مقتضیات سیاسی فحوای آنها فاش نشد. بعدها معلوم شد در همان اثنایی که دولت از هر نوع مذاکره و معاملهای بر سر آلدو مورو شانه خالی میکرد، و صلابت ظاهر را مشی خود قرار داده بود، مورو در نامههایش به این موضوع اشاره داشته که هدف نخست دولت باید نجات زندگی شهروندان باشد و باید خواستههای آدمربایان را اجابت کند. بعدها مخاطبان این نامهها وضعیت را چنین توجیه کردند که محتوای نامهها با آمال قلبی و مرام سیاسی او همخوانی ندارند و حتماً بااکراه و زیر فشار روحی نوشته شدهاند. برخی هم آنها را نوشتارهایی رمزگذاریشده تلقی میکردند که مورو برای آشکار ساختن محل اسارت خود مینوشت و البته رمزهای احتمالی هرگز کشف نشدهاند. یک نکته در این میان مسلم است: مورو همچون هر انسان دیگری و فراتر از آن، مثل هر دیپلمات دیگری، میکوشیده زمان بخرد و بهنحوی مسالمتآمیز از این ماجرا جان به در ببرد. همین کیفیت مرموز موجب شده، در فیلمهای مربوط به این موضوع، حدس و گمانهای مؤلف/کارگردانها چشمگیر باشد و مسلماً انتخاب بازیگر، برای ایفای نقش این نخستوزیر مقتول، میتواند ربط مستقیمی به همان حدس و گمانها داشته باشد.
***
تودو مودو (۱۹۷۶) ـ بازیگر: جانماریا ولونته
ولونته شاید مهمترین بازیگری باشد که تاکنون در هیأت آلدو مورو بر پردهی سینما ظاهر شده است. از دیگر سو الیو پتری، کارگردان فیلم، هم شاید یکی از شناختهشدهترین کارگردانانی باشد که این شخصیت را دستمایهی اثر خود قرار داده. فیلم البته در ساحتی تمثیلی داستانش را مطرح میکند: رئیسجمهوری به نام اِم (.M) عازم مراسمی مذهبی با حضور شخصیتهای سیاسی و اقتصادی کشور است (که همگی آنها مَنشی دارند نزدیک به حزب دموکراتمسیحی) که با کلکسیونی از توطئه و تهدید و ترور مواجه میشود. فیلم را هجویهای دانستهاند پیشگویانه دربارهی سیاستهای حزب متبوع آلدو مورو و نقش ولونته را کاریکاتوری انتقادی از آلدو مورو ارزیابی کردهاند. فیلم دو سال قبل از وقوع آدمربایی و قتل مورو ساخته شده است؛ اثری از کارگردانی که اعتقاد داشت: «فیلم فقط برای نخبگان ساخته نمیشود، بلکه متعلق به تودههاست. وقتی نخبگان و روشنفکران را طرف صحبت قرار بدهی، درست مثل این است که با هیچکس حرف نزده باشی. گمان من این نیست که میتوان با سینما انقلابی را رقم زد. بر این باورم که باید به واسطهی فیلم و ابزار دیگر فرایندی دیالکتیک میان تودهی مردم آغاز شود.» با توجه به زمان ساخته شدن فیلم و فحوای کموبیش چپگرایانهی آن، ولونته قرار نیست آلدو مورو تمثیلی را در هیأتی کاریزماتیک به «تودهها» عرضه کند. بااینحال اجرای ولونته از نقشش برسازندهی شخصیتی آنتیسمپاتیک هم نیست. او سیاستمداری نهچندان باکفایت و مسالمتجو است که با نوعی خوشقلبی آمیخته با بلاهت میخواهد همهی طیفهای سیاسی جامعه را از خودش راضی نگه دارد؛ درعینحال میل او به قدرت و شهوت استیلا یافتنش بر تمامی گروهها و جریانها از او شخصیتی چندلایه میسازد که باورپذیر جلوه دادنش، برای بازیگر، کار چندان سادهای به نظر نمیرسد. این فیلم البته در زمان خود نتوانست چندان موفق باشد و حتی این عدم موفقیت روی روند بازیگری ولونته نیز تأثیر گذاشت و به قطع سیر همکاری او با الیو پتری منجر شد. الیور نودینگ، منتقد سینما، معتقد است که «در این فیلم تمام شخصیتها، بهجز شخصیت دون گائتانو با بازی مارچلو ماسترویانی، کاریکاتورهایی گروتسک هستند.» او در توصیف بازی جانماریا ولونته نیز چنین مینویسد: «ولونته ایفاگر نقش شخصیتی است بیجربزه که از درون بهشدت تحت فشار است؛ رئیسجمهوری غرغرو و سستعنصر. او این صفات را با دِفُرمه کردن چهرهی خود در برابر تمجید همپالکیها، و معضلاتی که گریبانگیرش میشود، بروز میدهد.»
مسألهی مورو (۱۹۸۶) ـ بازیگر: جانماریا ولونته
جوزپه فرارا، چند سال بعد از ماجرای آدمربایی و ترور مورو، دوباره جانماریا ولونته را برای ایفای نقش او فرامیخواند. این بار دیگر سخنی در لفافه گفته نمیشود و فیلم بهصراحت به واقعهی مارس ۱۹۷۸ میپردازد و حالوهوایی جنایی دارد. این بار ولونته برای ایفای نقش آلدو مورو خرس نقرهای سیوهفتمین جشنوارهی فیلم برلین را از آن خود ساخت. این شاید تنها افتخار کل کارنامهی فیلمسازی کارگردانش هم باشد. فیلم کل مدت پنجاهوپنجروزهی آدمربایی تا قتل مورو را روایت میکند. تصویری که ولونته در این فیلم از مورو ارائه میدهد، کمابیش با نقش قبلیاش در تودو مودو متفاوت است. این بار فرارا او را مردی تکافتاده و مهربان تصویر میکند که بریگادهای خشن و سرسخت او را به قتل میرسانند. از دیگر سو فرارا در دل این تریلر پرهیجان و البته پرسوزوگداز میخواهد دموکراتمسیحیها را هم نقد کند و نشان دهد، وقتی عنصر وفادارشان با مرگ دستوپنجه نرم میکرد، آنها حاضر نشدند اقدامی برای نجاتش انجام دهند و بهنوعی به او خیانت کردند. کولد برت مینویسد: «تقابل دو عنصر خیانت و وفاداری را حتی در موسیقی متن پینو دوناجو هم میتوان دید. نقش مورو را بازیگر بزرگی چون ولونته ایفا میکند و این یکی از معدود جذابیتهای فیلم است: ولونته از مورو چهرهی سیاستمداری مردمی را ارائه میدهد که قربانی مشتی گرگ درنده شده است. نحوهی سخن گفتن ولونته در این فیلم از مورو فردی مهربان، سمپاتیک، بشردوست و عاطفی میسازد. برای همین هرچند ولونته کارش را به بهترین نحو انجام میدهد، شخصیتی که برایش طراحی شده تکبعدی و سیاستزداییشده از آب درآمده است.» در حقیقت بار رقت دراماتیک فیلم بر دوش ولونته نهاده شده و تضاد آن با فضای خشن و اکشن حاکم بر فیلم و چاشنی شعارهای سیاسی و روشنفکری فرارا قرار است تماشاگر را با شخصیت مورو همراه و همدل سازد و به نکوهش توحش بریگادهای سرخ وادارد.
سال اسلحه (۱۹۹۱) ـ بازیگر: آلدو منگولینی
کارگردان این فیلم چهرهی شاخصی است چون جانفرانکن هایمر. او این بار ماجرا را از سوی دیگری دنبال میکند: سویهی گروگانگیرها. البته این سویه مبنای ایدئولوژیک ندارد، یعنی فرانکنهایمر تقریباً نگاه بیطرفی به بریگادهای سرخ دارد و بیشتر سازوکار تعهد سیاسی و چریکی و دغدغههای مرتبط با آن را پی میگیرد. به همین دلیل شخصیت آلدو مورو در فیلم محوریت ندارد و یکی از نقشهای کاملاً فرعی فیلم به شمار میرود. آلدو منگولینی، بازیگر کمنامونشان و کمکار نقش آلدو مورو در این فیلم، در معدود پلانهای خود نه فرصت چندانی برای جلوه کردن دارد و نه اساساً قرار است چنین کاری بکند. ماجرای انتخاب او احتمالاً شباهت ظاهری بوده و بس.
روزبهخیر، شب (۲۰۰۳) ـ بازیگر: روبرتو هرلیتسکا
مارکو بلوکیو بازیگری کارکشته را برای اثر خوشساخت خود برگزید. فیلمسازان در فیلمهای قبلی عمدتاً روی یکی از طرفین ماجرا تمرکز داشتند، اما بلوکیو میخواهد این بار هر دو طرف ماجرا را به تصویر بکشد. جی هوبرمن در توصیف شخصیت تصویرشده از مورو در این فیلم مینویسد: «بلوکیو نشان میدهد که با موضوع کاملاً اُخت است، اما تصویری که از مورو ارائه میدهد بیشتر نشان میدهد که او کشتهی راه بزدلی بوده. موضوع شباهت ظاهری میان بازیگر و مورو در اینجا هم چشمگیر است. روبرتو هرلیتسکا، بازیگر نقش مورو، در دوران اسارت جلوهای از کرامت پدرانه توأم با تلخی و تندی را به نمایش میگذارد که در ذهن کیارا، دختر عضو بریگاد سرخ، طوری مجسم میشود که این دختر را به فردی معصوم بدل میکند که تنها وظیفهاش نوشتن ماوقع آدمربایی است.» هرلیتسکا از پس صحنههای درخشان مراقبهی مورو در سلول به خوبی برآمده و توانسته، با تلفیق این روحانیت (سرچشمه گرفته از اعتقاد مسیحی) با وضعیت موجودش، پیام اصلی فیلم را بهخوبی ابلاغ کند: آلدو مورو هم بهشخصه گناهکار نیست. او هم حسی پدرانه دارد و معنویات برایش مهم هستند. او خود قربانی حماقتی است که در سیاست حاکم بر کشور نهادینه شده. بازی درخشان هرلیتسکا، که پیرنگی از پرفورمنس تئاتری را هم در خود مستتر دارد، توانست برایش چند جایزهی مهم به ارمغان بیاورد.
ایل دیوو: ستاره (۲۰۰۸) ـ بازیگر: آلبرتو گراتزیوزی
پائولو سورنتینو با خلاقیت تمام تمرکز فیلم خود را بر زندگی سیاسی جولیو آندرآتی، دیگر نخستوزیر ایتالیا، گذاشته که هفتبار نخستوزیری ایتالیا را به دست آورد؛ اما آلدو مورو هم در بخشی از روایت زندگی این مرد دیده میشود. دموکرات بودن و مسیحی بودن توأمان کابوسی از آلدو مورو ساخته که وجدان جولیو آندرآتی، با بازی درخشان تونی سرویو، را بهشدت میآزارد. بنابراین آلدو مورو در این فیلم بیشتر نقشی حاشیهای دارد. سورنتینو، با انتخاب گراتزیوزی برای ایفای نقش مورو، نشان میدهد که چون دیگر فیلمهایش استادانه از ظاهر و میمیک بازیگر برای انتقال مفهوم فیلم بهره میبرد. گراتزیوزی فرصت چندان زیادی برای هنرنمایی ندارد اما چهرهاش آرامش آندرآتی را بر هم میریزد. آندرآتی خود پس از دیدن فیلم گفت: «کاش این فیلم پس از مرگ من ساخته میشد. فیلم تصویر خوشایندی از من ارائه نمیدهد، اما اهمیت مرا فزونی میبخشد. برای سیاستمدار بهتر است مورد نکوهش باشد تا اینکه از یادها برود.»
پیازا فونتانا: توطئهی ایتالیایی (۲۰۱۲) ـ بازیگر: فابریتزیو گیفونی
ماجرای ما در این نوشتار از پیشگویی دربارهی سرنوشت آلدو مورو آغاز شد و در اینجا با فیلمی به خاتمه میرسد که شوخی تاریخی جالبی در خود دارد: فابریتزیو گیفونی، بازیگر نقش آلدو مورو در این فیلم، خود فرزند کارلو سیامپی رئیسجمهور سابق ایتالیاست! مارکو تولیو جوردانا، در این فیلم تحسینشده، واقعهی بمبگذاری ۱۹۶۹ در شهر میلان را به تصویر میکشد. فیلم باصراحت به نکوهش تروریسم میپردازد. حضور شخصیت آلدو مورو و مواجههاش با این عملیات تروریستی، که منجر به کشته و زخمی شدن دهها شهروند ایتالیایی شد، وجهی کنایی مییابد. او نمیتواند برای نجات صدمهدیدگان این حادثه کاری بکند و دست بر قضا چند سال بعد خود قربانی عملیاتی مشابه میشود و نخستوزیر بعدی هم نمیتواند (یا نمیخواهد؟) برای او کاری بکند. کاراکتر مورو در این فیلم هم بهنوعی نقشی فرعی است، اما بازی فابریتزیو گیفونی در این فیلم بسیار ستایش شده است. او در بطن تاریخی داستانی قرار میگیرد که لازم است خود را از تاریخ واقعی، یعنی آنچه ما دربارهی مورو میدانیم، غافل نشان دهد و این کار را به بهترین نحو انجام داده است. مورو در این فیلم بیشتر نقش پژوهشگری را دارد که اندکاندک به عمق تراژدی سیاسی حاکم بر ایتالیا پی میبرد. تراژدی واقعی اما در جایی بیرون از فیلم و برای خود او رخ میدهد.
* این مطلب پیشتر در سیزدهمین شمارهی ماهنامهی شبکه آفتاب منتشر شده است.