مرا وکیل کنید. عروس تا زیرلفظی نگیرد بله نمیگوید. «عروس رفته گل بچینه» این رسم از هر کجا و هر وقت آمده حالا در دفترخانههای ثبت ازدواج و اتاقهای عقد لحظههایی باعث لبخند داماد و شوخی و خندهی خانوادهی عروس میشود.
مرا وکیل کنید تا عقد شما را بخوانم به مهریهی یک جلد کلاماله مجید ربانی، یک جام آینه، یک زوج شمعدانی، یک شاخه گل، یک شاخه نبات که عیناً به زوجه رسیده و… «زوجتُ موکلتی لنفسی علی الصداق المعلوم».
و بعد از گل چیدن و گلاب آوردن و خندههای ریز دختران دمبخت و اضطراب دستهای پدر عروس و ضربان قلب مادر داماد، یک «بله» داستان زندگی را تغییر میدهد. سفرههای عقد شکل و شمایل عوض کردهاند. سفرههای آماده در دفترخانهها و سفرههای مختصر در روستاها و سفرههای مفصل هنوز عناصر مشترکی دارند. شاید طلا و نقره را در کیسهی تافتهی سرخ نگذارند و هفت دست رخت نبریده، چادر فاق (اطلس مشکی)، روبندهی شیرازی، چاقچور مخمل یا پارچهی ابریشمی، کفش اطلس سفید، یک نان سنگک به قَدِ آدم که روی آن با سیاهدانهی رنگین مبارکباد نوشته، کیسهای حنا و صابون، مقداری قند و چای و آبلیمو نباشد اما قرآن، آینه، چند خوانچه شیرینی و میوه و آجیل، اسفند و شاید یک جفت لاله را میگذارند.
مرا وکیل میکنید؟ بله میگفتند و صدای صلوات در اتاق میپیچید. بعد کف و هلهله. در اتاق مخصوص عقد جایگاه عروسوداماد باید رو به قبله قرار میگرفت. عاقد در اطاق مجاور خطبه میخواند و شمعها در خوانچهها میسوختند.
زنی سفیدبخت دو سرقند را به دست داشت و سفیدبخت دیگری پارچهای روی سر عروس میگرفت. سرِقند را بههم میسایند برای شیرین شدن کام عروس و داماد و زندگی مشترک.
«آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید).» (بقره ۱۸۷)
با خواندن خطبهی عقد عروس و داماد محرم میشوند. شرح خطبه نوشته میشود؛ سندی برای قرارداد ازدواج. امروز در سندهای ازدواج خبری از قاببندیها، تذهیب، خوشنویسی و حاشیهبندی نیست. عقدنامههای امروز کتابچهای بیستوچهارصفحهای است با مهر قوهی قضاییه و سازمان ثبت اسناد و املاک کشور، نه مثل عقدنامهی امیرکبیر که بر دیوار موزهی ملک آویخته شده یا عقدنامهی ملکسلطان خانم (شیرین خانم)، دختر فتحعلیشاه و حسینخان سردار.
قبالهی ازدواج شیرینخانم ۱۶۵ سانتیمتر طول و ۵۴ سانتیمتر عرض دارد. سرلوح آن شمسههای زمینهلاجورد تذهیب شده و سه شمسه در وسط، اولی با خط ثلث «بسمالله الرحمن الرحیم و به النستعین» و شمسهی بزرگ وسط با ثلث زر عبارت «السلطان بن السلطان بن السلطان الخاقان ابن الخاقان». بالا در شمسهای کوچک با خط ثلث «هوالمؤلف بین القلوب» آمده که در پیشانیِ بسیاری از عقدنامههای قاجار میآمد. در دو نیمشمسهی دو طرف، شاهدان این پیوند گواهی دادهاند که «قد جرت صیغه الصحیحه الشرعیه المعتبره المبارکه المیمونه المشتمله…».خطبهای تلفیقی از آیات قرآن کریم و احادیث با خط ثلث زر و لاجورد نوشتهاند و در پایان: «و حمداً کثیراً مبارکاً… گر نبودی ذات پاکش آفرینش را سبب/ تا ابد حوا سترون بودی و آدم عزب»
گواهگیری برای همتنی و همروانی
موبد لباس سپید پوشیده، داماد کلاه سبز گذاشته و شال سبز بر شانهی راست انداخته، عروس تور سبز برسر و دو کلهقند سبز در دامنشان است. رنگ آبادانی که بختشان سبز باد. موبد مزدیسنا میخواند بعد میپرسد: «من که موبد پرویز هستم به گواهی آفرینندهی دانا و توانا و فروهر اشو زرتشت و به گواهی پاکان این بزم از شما مینا دخت سهراب میپرسم که سامان پور امیر را به داد و آیین دین و همازیستی به همتنی و همروانی به همسری خود می پذیرید؟»
هفت تن برای گواه بودن حاضرند. بر سفرهی گواهگیری، که رنگ غالبش سبز است، هفت نوع آجیل (لرک) گذاشتهاند که بعد از مراسم بین مهمانان جشن تقسیم میشود، نشان فراوانی و فراخروزی؛ انار شیرین نشانهی همبستگی و فرزندان زیاد؛ دستمال ابریشم، نانآوری؛ شمع، لاله و مجمر آتش نماد دانایی و روشنایی؛ کتاب اوستا، همیشه به یاد خدا بودن؛ قیچی، گشایش در کارها؛ برنج یا جو، برکت و تداوم زندگی؛ سرو ، ملت ایران و جاودانگی؛ آینه، چشمروشنی؛ نخ و سوزن، جلوگیری از گسستها و تخممرغ نشان زایش و باروری که بعد از پایان مراسم به دیوار میزنند و میشکنند، یعنی عروس و داماد دیگر مستقل از پدر و مادرشان زندگی میکنند.
موافقت عروس و داماد که اعلام شد، موبد میگوید: «به خجستگی و فرخندگی من و همه وهان (خوبان) این انجمن از پروردگار توانا آرزو دارم که به این پیوند زناشویی مهر و خوشی و شادکامی همراه با فرزندان نیک ارزانی بدارد.» یکی تکرار میکند: «تندرستی ارزانی باد، دیرزی و شادزی.»
بر سر عروس و داماد برگهای آویشن میریزند نشان مهر و سلامت. «به خجستی استواری و مهر و خوشی و خواستهی فراوان و سرانجام نیک.» دایره میزنند و دست میزنند.
«چند اندرز شایستهی دینی بشنوید و در زندگانی به کار بندید. نخست ستایش دادار اورمزد است چراکه زندگی به ما ارزانی داشته است. دوم، به پیامبری اشوزرتشت اسپنتمان بیگمان باشید و به دین وهمزدیسنی استوار مانید، هر آینه به اشویی و راستی گرایید و با اندیشه و گفتار و کردار نیک در جهان زیوید.» به سدرهپوشی فرزندان تا پانزدهسالگی سفارش میکند، به دستگیری از نیازمندان، قدردانی از والدین و استاد و یاد خدا.
«هفتم: همیشه به یاد خدا و خیراندیش باشید و از روزهای ماه نیز یکی را برگزینید و در آن روز بیشتر به داد و دهش پردازید و اشویی را گسترش دهید، تا اهورامزدا یاورتان باشد و از هرگونه کژروی و گمراهی باز دارد. روزی که انتخاب کردهاید نام ببرید.» عروس سر بالا میآورد و پاسخ میدهد: «بهرام ایزد.»
«بهرام ایزد نگه دارتان.»
توصیه میکند که در زندگی راهنمای دانا را برگزینند تا در پیشرفت کارها راهگشایشان باشد. «چه که دانش پراکنده است و کار با رهنمونی دانا نیکفرجام باشد.» پاسخ میشنود که «موبد بهمن».
توصیهها بسیار است. «مردم را میازارید، نیکان را از گرسنگی و تشنگی برهانید، با زیردستان و کهتران مهربان باشید تا اورمزد از شما خرسند باشد. آموزشگاه و بیمارستان و بنیادهای نیک نهید. اندوهگین مباشید. گیتی را به چشم نیک بینید. شادی افزایید تن و جامه را در آب روان مشویید، کاریز ایجاد کنید و زمین خشک را برومند سازید. دارودرخت افزایید. درخت جوان مبرید. میوهی نارسیده مچینید. دارو و درمان به نیازمندان دهید.»
و دعا میخواند: «این دودمان شادمان باد همه اندر کسان. ایدون باد همه انجمن را. تندرستی نیکنامی، تندرستی شادی و تندرستی امید دانا با همسر و فرزندان هزار سال دیر بدار، شاد بدار، ایدون بدار، بر سر ارزانیان بدار، سالهای بسیار، روزهای بیشمار، جاوید و پاینده بدار، صد هزاران هزار آفرین، سال خجسته باد، روز فرخ باد، ماه فرخنده، چندین سال، چندین ماه، چندین روز، بسیار ارزانی بدار، رادی باد، نیکی باد، ایدون باد.» و کف میزنند و به مهمانان آویشن میدهند.سردفتر شهزادی، مسؤول دفتر ثبت ازدواج هموطنان زرتشتی، میگوید: «در آیین ما ازدواج قرارداد نیست، پیمان است.»
عروسی زیر سایبان سفید
داماد خرامان در میانهی پدر و مادرش پیش میآید تا زیر سایبان (خوپا). دقایقی منتظر رسیدن عروس میماند. عروس کنار داماد میایستد آمادهی عهد بستن. لباسشان کتوشلوار و پیرهنی از تور سفید. شبیه به تصویر همیشگیِ عروس و دامادها. خوپا سایبانی است چهارگوش با پارچهی سفید. نماد خانه و خانواده و جایی برای متبرک کردن این عهد. در گذشته رسم بر این بود که از یک هفته پیش، عروس و داماد یکدیگر را نبینند تا روز عقد اما حالا مراسم کمی عوض شده و این دو جوان تمام یک هفتهی گذشته را پیگیر فراهم شدن مقدمات مراسم بودهاند.
داماد توری سفید را روی سر عروس میاندازد و روحانی خطبه را به زبان عبری آغاز میکند. مضمون آنچه روحانی شمردهشمرده میخواند این است که عروس و داماد متعهد به وفاداری باشند و مسائل شرعی را رعایت کنند. هفت نوع دعای تبرک و در زیر خوپا دعا برای عروس و داماد خوانده میشود. وفاداری را چندین و چند بار متذکر میشوند و عروس و داماد لب میجنبانند و تکرار میکنند.
بعد از خواندن صیغه این عقد در دفترخانههای رسمی ثبت میشود. در آیین ازدواج کلیمیان مهریه معمول است که میزانش در قبال جهیزیهای که زن میآورد تعیین و ثبت میشود.
در خانوادههای ارتدوکس یهودی، عروس و داماد روز عروسی روزه میگیرند چراکه در این دین ازدواج مقدسترین روز زندگی هر زوج است.روحانی از داماد میخواهد که حلقههای ازدواج را بگیرد و به عروس بدهد. داماد حلقهی عروس را میدهد: «تو به من متبرک شدی.» روحانی تبریک میگوید و دعای سلامتی میخواند. جمعیت بزرگان فامیل و آشنایان، که تا این لحظه خاموش نظارهگر بودهاند، کف میزنند و شادباش میگویند. شاهدان عقد دو نفر هستند اما هارون یشایایی، رئیس اسبق انجمن کلیمیان تهران، میگوید از روی احترام بسیاری از بزرگان را هم برای شهادت دعوت میکنند.
روحانی عقدنامه را قرائت میکند و به دست داماد میدهد. داماد هم آن را تحویل عروس میدهد. روحانی میگوید: «زن و مرد بدون همسر انسانهایی کامل نیستند.»
در کتابهای مربوط به سنت ازدواج در آیین یهود آمده عروس و داماد حلقهی ازدواج را در انگشت اشارهی دست راست میگذارند. یشایایی نگاهی به دستان خود میکند و حلقهای که در انگشت معروف به انگشتحلقهی دست چپ است. «در اجرای آداب و سنن و سبک اجرای عروسی همهچیز تابع فرهنگ مرسوم کشوری است که در آن زندگی میکنیم. از خواستگاری تا حنابندان و بلهبرون و حتی مراسم عروسی همهچیز همان عروسی فرهنگ ایرانی است.»
آیین عقد با شکستن یک لیوان پایان میگیرد. لیوانی را پیچیده در دستمال زیر پای داماد میگذارند تا بشکند. «تا رفع بلا شود. تا بداند که نباید تعهد بشکند. تا بگوید که وفادار میمانم و یادآور تقدس اورشلیم.»
شاد باش ای دختر اورشلیم
اولین مراسم ازدواج را خدا برگزار کرد برای آدم و حوا. برکت ازدواج را به ابراهیم و سارا منتقل کرد و سپس به فرزند عهدشان اسحاق و رفقه و بعد نوادگانشان یعقوب و یهودا و داود و …
کشیش گریگوریس نرسیسانس، از کشیشان کلیسای گریگور مقدس، در محلهی مجیدیهی تهران، بعد از ازدواج، ردای کشیشی پوشید و اجازه پیدا کرد تعمید بدهد، آیینهای مذهبی برگزار کند و خطبهی عقد بخواند.
نوای سرود زیر سقف بلند کلیسا میپیچد، کشیش با لباس سیاه، صلیب طلایی بر گردن و ردای زرین بر دوش بالای صحن زیر تمثال مسیح میایستد. ردا نشانهی قدرت است و اجازهای که داده شده، تا مجریِ این مراسم باشد؛ نشان جلال عیسی مسیح است.
صدا و نوا عروس و داماد و ساقدوشان را تا نزدیک صحن همراهی میکند. داماد لباس سیاه پوشیده و دو حمایل سبز و سرخ بر پیراهن بسته به معنای پایان زندگی خودسرانه. دامن سفید عروس روی زمین کشیده میشود. «سفید نشانهی عدالت، پاکی، مبرا بودن از گناه و باکرگی است. لباس سفید نشانهی پاک شدن به خون عیسی مسیح است.» و نام میبرد از آیهای در رسالهی پولس.
نرسیسیانس میگوید: «پیمان بستن دو نفر تکرار آفرینش است، کاری که خداوند آن را شروع و به انسان واگذار کرد تا راه خداوند را ادامه دهد. مراسم ازدواج قراردادی اجتماعی نیست، بلکه یکی از شریعههای کلیسای ارتدوکس ارمنی است، یکی از هفت آیینی که باعث تکامل ایمان میشود.»
سه شاهد و دو معرف هنگام اجرای مراسم حاضرند. کشیش از مشکلات زندگی میگوید؛ از بیماری، بیکاری و سختیهای دیگر. «از خداوند میخواهم شما را حفظ کند و شما تا لحظهی مرگ به هم وفادار باشید.» از داماد قول میگیرد که در تمام شرایط زندگی، تا مرگ، این دختر باکره را صاحب باشد و از او حمایت کند و او را به همسری خود بپذیرد و با وفاداری به او محبت کند. همین قول را از عروس میگیرد. میگویند: «بله، پدر مقدس، به ارادهی خداوند قول میدهیم.» کشیش خدا را که حضور نامرئیاش کلیسا را پر کرده، فرشتگان، کلیسا، صلیب، انجیل، روحانیون و افراد حاضر را بر این قول شاهد میگیرد. «آیا شاهد باشند؟» پاسخ میدهند: «بله شاهد باشند.» کشیش میگوید: «خداوند به همراه شما باشد. هرگز لغزش نکنید. خدا شما را یاری میکند از هماکنون تا آخرین لحظهی زندگی» و دستانشان را در دست یکدیگر میگذارد و باز آنچه در تورات آمده میخواند. آنچه آدم به حوا گفت: «همانا این است استخوانی از استخوانهایم، و بدنی از بدنم، از این سبب زن نامیده میشود، زیرا که از شوهرش گرفته شد، از این سبب پدر و مادرش را ترک کرده با زن خویش خواهد پیوست و یک تن خواهد شد.»
در مراسم ازدواج عروس و داماد جرعهای از شراب مقدس، که نذر شده، مینوشند به نشانهی تبرک و برکت ازدواج و شراکت در خوشی و شادی. کشیش نرسیسیانس میگوید: «شوهران باید همسران خود را محبت کنند همانطور که عیسی مسیح کلیسای خود را محبت نمود و جان خود را برای آن داد و به وسیلهی شستوشوی آب آن را پاک و تقدیس کرد تا کلیسایش با تمامی جلال و بدون هیچ خدشه و ناپاکی به عنوان یک موجود مقدس و پاک بایستد.»
دستها را به دست هم داده و سرها را به هم میچسبانند. نماد یکتن شدن و تشکیل کلیسا. «مراسم ازدواج بیانکنندهی اتحاد خدا و انسان است. مؤمن برای خدا مثل عروس است. در متون کتاب مقدس سرودهایی هست که خدا برای انسان سروده تا پیامبران را به پرستش خود دعوت کند، اتحاد خدا و انسان؛ به همین دلیل ازدواج تقدس خاصی دارد در دین مسیحیت.»
از میان زوجهایی که کشیش عقدشان را جاری کرده، آنهایی که مقیدتر به انجام مراسم بودهاند بیشتر در خاطرش ماندهاند. «دعایی که برایشان خوانده میشود به دل مینشیند. بهویژه آنهایی که در زندگی کلیسایی مشارکت دارند.»
کشیش چهلساله و همسرش، چهار سال پیش، شبِ قبل از مراسم ازدواجش همهی دعاها و سرودها را مرور کردند.حالا که خطبه خوانده شده، کلماتِ سرودی که در آغاز تنها نوایش را مینواختند در صحن کلیسا جاری میشود.
«شادباش ای کلیسای مقدس زیرا پادشاه آسمان، عیسی مسیح، امروز خواست سر تو را با صلیب جلال دهد و تاج جلال را بر سر تو نهاد. شادی عظیم کن ای دختر اورشلیم زیرا، با تازهگشتنت، زمین تبدیل به آسمان شد، زیرا پادشاه آسمانی اراده کرد در تو ساکن شود.»
*این مطلب پیشتر در بیستوسومین شمارهی ماهنامهی شبکه آفتاب منتشر شده است.