«سفر به شب» را بهرام بیضایی در ۱۳۶۸ نوشته است (سالی که «مسافران» را نوشت؛ نمونهای دیگر از عزم او برای کار با صحنههای شلوغ و پرجمعیت). در گفتوگو با زاون قوکاسیان (در کتاب «بهرام بیضایی و پدیدهی سگکشی») میگوید: «بعد از «مسافران» به نظر میرسید که من بلافاصله فیلم میسازم. میدانید که برای «مسافران» شُبهات ساختند و در نمایش عمومی آن را بهاصطلاح زمین زدند و من آن نامهی معروف را نوشتم؛ و بعد از آن هر فیلمنامهای که دادم گفتند محتاج جلسههای توجیهی و اصلاحی است … مثلاً در «سفر به شب» تمثیلهایی پیدا کرده بودند که پیدا کردنش واقعاً نبوغ میخواست؛ ساختگی بود اصلاً سنگاندازی و غرض شخصی یکی از اعضای آن جلسه …»
«سفر به شب» ساخته نشد، و حالا بعد از بیستوهشت سال منتشر شده است، یکی از ۲۴ فیلمنامهی منتشرشدهای که هیچگاه نساخت.
***
«سفر به شب» تقریباً در انتهای چرخهی مضمونیِ مشخصی در کارنامهی بیضایی نوشته شده است؛ تبدیل مراسم عروسی و خوشدلی ملازم آن به فاجعه. مضمونی مکرر، با واریاسیونهای مختلف و سازندهی معانی هر بار متفاوت روی این تم بهخصوص؛ تمی که بهمرور در آثار بیضایی راه یافت، اما در طول دههی شصت، به اصل فرمدهنده و ریشهای در ساختار بخشی از نوشتههای او تغییر شکل یافت. این تم گاه با «زمان دگرگونی نظام اجتماعی» (تعبیر سیما کوبان) یکی میشود و حد نهاییاش، تبدیل شدن به جوهرهی ایده و فلسفی/ استعاری شدن آن در باب موقعیت بشری است («مسافران»). اصطلاح موردعلاقهی خود بیضایی «شامیران» است، زمان درافتادن آشوب و کائوس در جهان بهواسطهی مرگ شاه یا تغییر قدرت سیاسی (شیواترین بیان چکیدهی این شامیران را در «مرگ یزدگرد» میتوان یافت).
فهرستوار میتوان تا پیش از «سفر به شب» تکوین این تم را مرور کرد: در نمایشنامهی «ندبه» زمان، زمان هرجومرجزدهی مبارزه بر سر مشروطه در دورهی محمدعلی شاه است؛ در «شب سمور» ماجرا در شب عروسی لاله در آغاز روزهای انقلاب رخ میدهد که درمییابد داماد کارمند ساواک است؛ در «آینههای روبهرو» نزهت در آستانهی عروسیاش، در کوران اعدام افسران در فضای پس از کودتای دههی سی، تباه میشود تا بیست و دو سال بعد، در انقلاب، امرِ سرکوبشده فوران کند؛ و در «روز واقعه» عروسی جوان تازهمسلمان در هنگامهی واقعهی کربلا به تأخیر میافتد. در «مغولیّاتِ» بیضایی هم این ایده هست: در حکایت آهو از «آهو، سَلَندَر، طَلحَک و دیگران»، آهو از فرمان خان مغول که هر نوعروسی شب اول را نزد خان به سر آورد سرپیچی و خان را در شب زفاف قطعهقطعه میکند؛ در «قصههای میر کفنپوش»، دختر میرمهنا، سرِ ایلخان را، که خواستار او برای خود و سه پسرش است، قطع میکند. در فیلم «طلسمِ» داریوش فرهنگ هم، زوج تازهعروسیکرده از دو روستای با یکدیگر دشمن، در راه گم میشوند و سر از قصری درمیآورند که عروس شازدهی صاحب قصر، پنج سال پیش، در شب عروسی ناپدید شده: زمان حکایت عصر فروپاشی قاجار و انحطاط اشرافیت دوران است (اگر شما هم فیلمنامهی «طلسم» را، نه کار فرهنگ، که کار بیضایی بدانید).
***
«سفر به شب» در بزنگاه سقوط رضاشاه و هرجومرج دوران پس از آن میگذرد، در روستایی دورافتاده، در روز عروسیِ حوری و عیسا، میانِ دو طایفهی پیش از این دچار اختلاف (نشانهای از شباهت در حال و هوا، در همزمانیِ نوشتنِ طرحِ اولیهی فیلمنامه، با نام دیگر «حجلهی عیسا» (۱۳۶۳)، با فیلمنامهی دیگر اوایل دههی شصتش، «پروندهی قدیمی پیرآباد»). جمعیتِ انبوه خانوادهها اتوبوسی کرایه کردهاند تا شب نشده به روستای داماد برسند. جمعیتِ انبوه خانوادهها، سوار اتوبوس میشوند تا سفر کوتاهی را به روستای دیگر بکنند. در وهلهی نخست، داستان همچون یک حکایتِ اخلاقی عمل میکند: مدام به بهانههای مختلف، مسافران، اتوبوس را نگه میدارند تا در در و دشت پرسه بزنند و سفر دائم به تأخیر میافتد (بهانهای برای اجرای سرخوشیهای عروسی و تصویر از اجرای آیینی). مفرّح بودن چنین ایدهای را، پیش از این، در فیلم مهجورِ مکزیکی بونوئل دیدهایم: «صعود به آسمان» (۱۹۵۲). آنجا پسرکی مجبور است در شب زفاف، به سفری ناخواسته برای انجام وصیت مادرش پیش از مرگ برود، و سفر با اتوبوس، مدام با خوشباشیها و توقفهای مسافران و وقایع ناخواسته، به تأخیر میافتد.
اما کار بیضایی تازه از اینجا شروع میشود: فیلمنامه یکی از جالبترین طرحریزیها و مفصلبندیهای بیضایی را دارد. طراحی تبدیل باطمأنینهی حالوهوای سفر از سرخوشی به کابوس (با نزدیک شدن شب)، و هر بار جا ماندن چند مسافر، و از نقطهای به بعد، جایگزین شدن آنها با آدمهای ناشناس، ریتم دقیق و استادانه و کنترلشدهای در ساختن سینمای تصوری فیلمنامه دارد. برگ برندهی او، مثل همیشهی فیلمنامههایش، در گام نخست، در سرعت بیمکث سینمای نوشتهشدهی اوست (تا رسیدن به ریتم جنونآمیز صحنههای واپسین)، و در وهلهی دوم دقت مثالزدنی او در ساختن جزئیات توصیفی هر نما و سکانس است که همواره خواندن فیلمنامهای از او را، با حفظ تمامی مشخصات فنی هر فیلمنامه، تبدیل میکند به لذت خواندن متن ادبی (فراموش نکنیم که انتشار فیلمنامههای فیلمنشدهی او، از همان ابتدا، راه هوشمندانهای برای رساندن اثر هنری بهدست مخاطبش، و ساختن سلیقهی بصری از طریق متن مکتوب بوده است).
***
«سفر به شب» با جزئیاتی که آفرینندهی جهان قانعکنندهای از تمثیلها و استعارههاست، و با مسیر رواییاش که رسیدن حوری (عروسِمتن) به بلوغ و آگاهی دردناک همیشگی نزد زنان بیضایی است، و با تکرار کابوسگونهی تاریخ در قامت سرخان، که تصویر امروزیتر آن انگارهی خان سهمخواه در «مغولیّاتِ» پیشین است، نمونهی دیگری است از تواناییهای بیضایی، در اوج دوران پختگی کارش، که قربانی مناسبات زمانه شد و ساخته و دیده نشد. از انتشار آخرین فیلمنامهی چاپشدهی بیضایی، «وقتی همه خوابیم»، هفت سال میگذرد («لبهی پرتگاه» که ساخته نشد، در ۱۳۸۶ منتشر شد)، و نویسندهاش در غیبت از محل انتشار کتاب، به آفرینش و آموزش پربارش مشغول است. آن شعری که جاویدعمو از روی کاغذ میخواند، و تقلید خوشایندی است از تصنیفها و شعرها و شبنامههای دورانش (با مایهای از دهخدا و بهار)، ترانهای است شایسته در توصیف دورانی که به انتهایش رسید و عزم برای آغاز عصری تازه:
«رفت آنکه نهان به ابر باشی
رفت ابر سیه، تُتُق زده نور!
تبعید شد آنکه خواند تبعید
شد جشن تو؛ سور اوست غمسور!
برگرد که گشت کار ایام
برخیز که خفت بخت شبکور!…» (صص ۶۶ ـ ۶۵).
سفر به شب [فیلمنامه]
نوشتهی بهرام بیضایی
انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
چاپ اول: ۱۳۹۶
۸۵ صفحه، قیمت ۷۰۰۰ تومان