/

تهران با زبان بالکان

مردم اغلب برای تجربه‌ی «حال خوب» یا لذت بردن به کنسرت می‌روند. منتها گاهی اوقات به دلیل نشانی غلط، مخاطب در اجرایی نادرست قرار می‌گیرد و این‌گونه تعداد زیادی از مخاطبان موسیقی از کنسرت رفتن در ایران پرهیز می‌کنند. گاهی اوقات خواندن چند خط درباره‌ی هر اجرای زنده باعث می‌شود مخاطب انتخاب درست‌تری بکند.

گروه بمرانی که تا امروز اغلب در سالن برج آزادی روی صحنه می‌رفت و نفسش به نفس مخاطب خیلی نزدیک‌تر بود، حالا راه افتاده و چند کیلومتری به سمت شمال شهر حرکت کرده و در بلندای تهران برای اولین بار در برج میلاد روی صحنه می‌رود. این سالن که تا چند سال پیش پاتوق پاپ‌استارها هم بود، چند سالی است تنها میزبان سنتی‌ها و گاهی نیز گروه‌های تلفیقی بوده و یکی دو اجرای راک را هم، مثل کاوه آفاق، تجربه کرده است.

گروه بمرانی پیش از این هم تجربه‌ی اجرا در سالن بزرگ را داشته. یک بار در سالن میلاد نمایشگاه روی صحنه رفته، منتها آن اجرا خیریه بود و مخاطبانش چندان اهل بمرانی نبودند (همان نشانی غلط که عرض کردم). این اولین بار است که بمرانی در سالنی با این ابعاد روی صحنه می‌رود و بلیت صدوچهل‌هزارتومانی می‌فروشد (البته فقط ۲۶۱ صندلی این قیمت را داشتند). پرداخت این بها برای بلیت برای مخاطب حقیقی بمرانی دشوار است. در هر صورت بمرانی آن‌قدری مخاطب دارد که در چهار پنج اجرای پشت سر هم یک سالن سیصدوپنجاه‌نفری را پر کند و حالا در یک شب ۱۶۰۰ مخاطب دارد.

بمرانی تا امروز راه درازی را آمده. از آن معدود گروه‌های موسیقی ایرانی است که در روند صعودی آهسته و پیوسته‌ای شعاع مخاطبانش را گسترش داده. یک‌شبه نیامده و احتمال زیاد یک‌شبه هم نخواهد رفت. اما شاید مهم‌ترین بحث درباره‌ی کنسرت بمرانی این است که چه مخاطبی از این اجرا لذت می‌برد؟

گروه بمرانی در آلبوم آخرش، «گذشتن و رفتن پیوسته»، تصویری پخته‌تر و کمی غمگین‌تر از قبل پیش روی مخاطبش گذاشت (البته آنها هنوز خیلی کار دارند که از گروهی شوخ‌وشنگ و سرحال تبدیل به گروهی با موسیقی محزون شوند! نگران نباشید، برج میلاد در ۲۱ تیرماه شبی پرشور و پرهیاهو را پشت سر خواهد گذاشت). این آلبوم، که بخش عمده‌ی برنامه‌ی این اجرا را شکل می‌دهد، برخلاف فضای غالب موسیقی کانتری در آثار پیشین گروه، آلبومی با صدای موسیقی بالکان با چاشنی بلوز بود. هرچند شکل آواز خواندن بهزاد همیشه بیشتر نزدیک به موسیقی بلوز بوده، سونوریته‌ی غالب کانتری بود که حالا با تغییری بطئی به بالکان و بلوز نزدیک شده است.

جدا از موضوع سبک، بمرانی برای آنها که در تهران زندگی می‌کنند و بخشی از تناقض و تعارض این شهر را تشکیل می‌دهند، گروه قابل فهمی است. از پپرونی خوردن در اتوبان‌های تهران تا فراق یار در موسیقی آنها پیدا می‌شود. بمرانی طی حدود ده سال فعالیت که با اتفاق‌های بامزه‌ای همراه بوده (مثلاً کیارش عمرانی که امروز نوازنده‌ی بیس گروه است بلیت‌فروش اجرای اول گروه بود) یا اینکه اغلب اعضای گروه تازه بعد از اضافه شدن به گروه سعی کرده‌اند در موسیقی آموخته‌های حرفه‌ای داشته باشند و حالا همه‌ی آنها حداقل دو ساز می‌نوازند. همین روحیه‌ی خاص و خانوادگی آنها باعث شده در اجراهای زنده، روی صحنه، زندگی واقعی در جریان باشد و مخاطب حتی اگر از اصل خود موسیقی لذت نبرد، از شیوه‌ی اجرایی آنها لذت بسیار می‌برد.

بمرانی در یک سال گذشته دو آهنگ هیت منتشر کرده است که در رسیدن این گروه به سالن برج آزادی تأثیر زیادی داشتند: «پپرونی» و «گذشتن و رفتن پیوسته» ولی آهنگ‌های دیگری هم در آلبوم دومشان هست که مخاطبان بسیاری دارد و شاید کمتر درباره‌ی آن نوشته شد؛ «به من بخند» و «سرمست» از آن جمله هستند. در کل گروه بمرانی در برخی از کارهایشان برخوردی پارودیک با موضوع مدنظرشان دارند که این برخورد در اجراهای زنده‌ی آنها بهتر نمود دارد؛ عاشقانه‌های طنزآمیز یا توصیف‌های متناقض از شهری که در آن زندگی می‌کنند. اگر این مسائل در ذهن شما هم هست، از این اجرا لذت خواهید برد.

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

اکرانِ متن

مطلب بعدی

حکایت خرگوش و نسیم

0 0تومان