انگار در مسیر سفر خوابتان برده و وقتی در گرگومیش هوا چشمتان که باز میشود هنوز در مرز میان بیداری و هشیاری، لحظهای منظرهی روبهرو را ثبت میکنید. عکسهای افشان ستاره چنین حالتی دارند. عکسها بهظاهر همانهایی هستند که بارها از کنار آن گذشتهایم، همان کوهها، جادهها و پیچها اما رازی یا خیالی در میان همهی آنهاست.
افشان ستاره در این نمایشگاه ۲۲ عکس از مجموعهی «گذر» را به نمایش گذاشته است. او متولد ۱۳۵۵ و دارای مدرک کارشناسی ارشد نقاشی از دانشگاه الزهرای تهران است که تجربههای خود را از مرحلهای از زندگیاش به تصویر کشیده. این اولین نمایشگاه انفرادی اوست و ازآنجاکه عکسها را شادی قدیریان انتخاب کرده، شاید بتوان گفت این شروع خوبی است برای کسی که آثارش از سوی یکی از عکاسان شناختهشده انتخاب شده. عکسها نه خیلی بزرگند نه آنقدر کوچک. ابعاد آنها ۱۰۰×۷۰، ۵۰×۷۰ و ۳۰×۴۰ سانتیمتر است. قیمت کارها از هفتصد هزار تومان تا یک میلیون و دویست هزار تومان است و تمام آنها پنج نسخه دارند که از نسخهی دو تا پنج به ازای هر نسخه بیست درصد به قیمت اضافه میشود. ظاهراً برای عکاسی که نمایشگاه اولش را برگزار میکند، تجربهی نسبتاً موفقی هم بوده است چراکه برگهی قیمت آثار نشان میدهد برخی از آنها تا چهار نسخه هم به فروش رفته و خود همین میتواند دلگرمی برای ادامهی کار باشد.
استیتمنت نمایشگاه را محسن یزدیپور نوشته و در آن به سکوتی اشاره کرده که بیننده نیاز دارد ناظر آن باشد. هرچند بازدیدکننده نظر خود را دربارهی آثار خواهد داشت اما سکوتی که در استیتمنت از آن گفته شده، یک بار دیگر هم، در نمایشگاههای پیشین این گالری موضوع عکسها بود. نمایشگاه «مزامیر سکوت» نیز، که در بطن خود به حضور و غیاب میپرداخت، باتوجهبه سکوت شکل گرفته بود، با این تفاوت که نمایشگاه قبلی بیشتر به موضوع زمان پرداخته بود اما بهنظر میرسد در این نمایشگاه، غیر از زمان، مکان هم در آثار او مهم هستند. یزدیپور دربارهی این کارها چنین نوشته است: «زمان، کنجکاوی و عشق و هراس مسافری را تعریف میکند که در حال کشف مکان بیگانه است؛ مکانی که تنها با «گذر» از آن میتوان به رازش پی بُرد. من تراژدی پشت این جاده را میبینم. سکوت عمیق این عکسها در گوش ناله میکند. سکوتی که در آن تنها نور نفس میکشد و ما گاهی نیاز داریم ناظر باشیم و این بدان معناست که از آنچه نمیدانیم، یا هنوز اتفاق نیفتاده، راضی هستیم.»
وقتی وارد نمایشگاه میشوید، فقط کافی است سرتان را یک دور بچرخانید و یک نگاه گذرا و کلی به دیوارها بیندازید تا آبیِ درون کارها شما را احاطه کند. لازم نیست حتماً به تابلوها نزدیک شوید تا متوجه رازآلود بودن آنها شوید، رنگ غالب آبی بهخوبی توانسته فضای مبهم تصاویر را منعکس کند اما وقتی به عکسها نزدیک شوید، بهظاهر آثاری ساده میبینید. منظرههایی که بارها دیدهایم همچون پیچهای جاده، خانهای کاهگلی درون روستا و جادهای بر فراز کوهها و جنگلها اما این تمام ماجرا نیست. عکسها واضح نیستند، بخشی از آنها به دلیل هاله یا مه آبیرنگی است که قسمتی از فضا را در تسخیر خود دارد و برخی بهعمد فوکوس نشدهاند همچون درختهایی که با آسمان پشت سرشان ترکیب شدهاند یا انتهای مسیرهایی که مشخص نیستند. نور ماشین هم در برخی از عکسها جاده را روشن کرده البته تنها در حد همان چند قدمی که خط سفید جاده معلوم شده است اما روشنایی خیلی هم کمکی نکرده چون امتداد راه مشخص نیست و خودتان باید تصمیم بگیرید که برگردید یا ادامه بدهید. بههرحال رازی در میان است اما اینکه از کجا آمده، و چه هست، مشخص نیست. هرچه باشد عکاس دوست داشته آن را با بیننده شریک کند و بهنظر میرسد از پس این کار هم برآمده است.
جالب است که تاریخ خلق بیشتر کارها مربوط به امسال هستند، سالی که به گفتهی ستاره دورهای از زندگیاش بوده که تجربهای ناشناخته را طی میکرده است: «زمانی که روی این مجموعه کار میکردم، در حال گذر از مرحلهای از زندگی بودم که برایم ناشناخته و مبهم بود. شاید فضای رازآلود عکسها در نتیجهی همین موقعیت خاص ذهنی و فیزیکی من باشد. بهنظرم وهمآلود بودن موقعیت من بر فرم عکسها هم تأثیر گذاشته و فضای آنها را به نقاشی نزدیک کرده است.»
حالا که ستاره خودش هم توضیح داده که در موقعیتی مبهم و ناشناخته بوده و تصاویر ناشی از همان رازآلود بودن گرفته شدهاند، میتوان به نام نمایشگاه هم نگاه دوبارهای انداخت: گذر. میتوان اینگونه حدس زد که او از این مرحله گذر کرده و آن موقعیت ناشناخته را پشت سر گذاشته است. او بخشی از زندگی خود را در این تصاویر جا گذاشته و شاید ترسها و نگرانیهای خود را از مسیری که نمیدانسته چه بر سرش خواهد آورد با ما قسمت کرده است. اگر اینطور فکر کنیم شاید ما هم بتوانیم موقعیت ناشناختهی خود را در همین عکسها پیدا کنیم و هنگامی که نمایشگاه را به پایان میبریم دلخوش باشیم به گذری که روزی برای ما هم اتفاق خواهد افتاد.
عالى بود.