هنوز خیلی مانده که ادعا کنیم جامعهی ما به آن نقطهای رسیده که سهم خودش را از آموزش و پرورش طلب کند. اما این هم نیست که مردم و جامعهی ما سراسر به آموزش و پرورش، و آنچه در آن میگذرد، بیتفاوت باشند. این روزها بهحق نشانههایی از گسترش این سهمخواهی دیده میشود. اینکه در پشتیبانی از تحصیل همهی کودکان افغان درون ایران، پویش «از مهر جا نمانند» راه میافتد؛ یا اینکه در آستانهی مهر، در فضای مجازی از آموزگاران خواسته میشود که دانشآموزان را با پیشهی پدر دستهبندی نکنند و نپرسند که شغل پدرشان چیست؛ یا اینکه آموزش و پرورش آهستهآهسته دارد پا به گفتمانهای روشنفکری میگذارد و هم در نشریههای روشنفکری پیداتر میشود و هم از زبان برخی اندیشهوران و روشنفکران جامعه بیشتر شنیده میشود؛ یا اینکه مدیر نوآور و پویایی در آموزش و پرورش تصمیم میگیرد مهرماه مدرسهی خود را با این جملهی پرمعنای ملاله یوسفزی آغاز کند که «یک کودک، یک آموزگار، یک کتاب و یک قلم میتوانند جهان را دگرگون سازد»؛ همه و همه نشان میدهد که جامعه به سمتوسویی میرود که آموزش و پرورش را سراسر حاکمیتی نداند و خواستار اعمال نظر در آن باشد. آنچه جامعه تاکنون، بیش و پیش از هر چیز دیگری، از آموزش و پرورش طلب کرده، نمرهی بالا و قبولی در کنکور است؛ خواستهای که خود آموزش و پرورش و فرادستان آن نیز از آن استقبال و به روشهای گوناگون به گسترش فرهنگ آموزشی کمیتبنیاد کمک کرده و میکنند. گسترش مدرسهها و مؤسسههای آموزشی پولی، که پیش از هر چیز بر نمره و کنکور پای میفشارند و بسیاری از آنها از آن خود فرادستان گذشته و حال آموزش و پرورش هستند، گواهی است نیرومند که برخی بدشان نمیآید به جامعه القا کنند که خواستهی شما، از آموزش کودکانتان، نمرههای بالاست و دیگر هیچ!
اما بهویژه با گسترش فضای مجازی و گسترش پیوند میان همهی قشرهای جامعه، خوشبختانه چنین مینماید که خواسته و طلب جامعه از آموزش کودکان رفتهرفته دارد دستخوش تغییر ماهیتی خجستهای میشود و به آن چیزی که در جهان نوین و پیشرفتهی آموزش میگذرد نزدیک. آموزش و پرورش همچنین بدش نمیآید که آموزش را- با گسترش هر چه بیشتر رشتههای فنی و حرفهای- تا جاییکه میتواند به سمت و سوی تولید کارگر ببرد با این توجیه که میخواهد به بچهها کار یاد دهد اما جامعه گویا به فرهیختهپروری توجه بیشتری نشان میدهد. گرچه وضعیت نابسامان اقتصادی کشور و بهویژه بیکاری بالای دانشآموختگان دانشگاهی بحث یادگیری کار و مهارتآموزی را در چشم همگان اهمیتی افزون بخشیده است، نباید از یاد برد که آموزش و پرورش کارخانهی تولید کارگر نیست. آموزش و پرورش در جهان نوین، آنگونه که این نگارنده میفهمد، وظیفهاش پرورش شهروندی آشنا به حقوق بشر و حقوق و وظایف شهروندی است که با دو راهنمای سنجشگرانهاندیشی و اخلاق جهانی زندگی خویش را پیش میبرد. ناگفته پیداست که آموزش و پرورش القایی ما، که حتی فیزیک و ریاضی را بیش از تحلیلی تلقینی یاد میدهد، تا چه اندازه با سپهر آموزش نوین فاصله دارد. این راه بلند و پرفرازونشیب، بدون خواست اجتماعی، پیش نخواهد رفت و اگر تنها به فرادستان سپرده شود بساکه هیچگاه طی نشود! جامعه باید خواست و سهم خود از آموزش بچههای خودشان، و حتی آموزش خودشان (نمونهاش مدرسههای اجتماعی در برخی کشورهای غربی است که به همهی افراد جامعه خدمت میدهند) را طلب کند و این شدنی نیست مگر اینکه آموزش و پرورش به دلنگرانی و دغدغهی همگانی بدل شود که خوشبختانه در این روزها، نشانههای آن بیشتر به چشم میخورند.
* عضو کانون صنفی معلمان استان تهران
* عکس دارالفنون (قدیمیترین مدرسهی ایران) از ایرنا