تکه‌عروس‌ها

«پل چهارراهِ مخبرالدوله، چهارطرفِ چهارراه را به هم متصل مى‌کرد. وقتى بالاى پل ایستادم، رو به ضلعِ جنوبى به کوچه‌اى پر از لباسِ عروسى فروشى خیره شدم. کمى راست‌تر روبه‌رویم، ساختمانى حداقل مربوط به صد سالِ پیش. ویترینى داشت که جلویش را برگ‌هاىِ درخت پوشانده. رمز و رازى در معمارى این ساختمان بود که باورم نمى‌شد، این مکان متعلق به تهران است.»
بیست‌ونه عکس سیاه‌وسفید از نمای بیرون و درون این فضاها با ابعادی میان ۳۰ در ۴۰ و ۶۷ در ۹۰ به روی دیوارهای گالری راه ابریشم نشسته‌اند؛ در قالب نمایشگاهی با عنوان «عروسان مخبرالدوله» اثر تهمینه منزوی.
از نگاهی عکس‌های این مجموعه را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد. نیم اول، تصاویری که انسان در آنها حضور ندارد؛ تعدادی مانکن، لباس عروس به‌تن، در فضا پراکنده‌اند. در تصویری مانکنی بی‌سر در فضای بالکن ساختمان، پشت به منظره‌ی شهر، رو به بیننده ایستاده و خیره به او می‌نگرد. در دیگر قاب، یک صندلی گوشه‌ی تصویر رها شده، مانکن/عروسِ بدون سر به گوشه‌ی دیوار تکیه زده ‌است. راه‌پله‌ی سمت چپ، دیوار سطح تصویر را به عمق می‌برد. در عکس دیگر، عروس بی‌سر دیگری از لبه‌ی بالکن به شهر می‌نگرد. در قاب بعدی، یکی‌شان روی پایه ایستاده، دوتاشان روی میز خوابیده‌ و دیگری به کنار میز لم داده ‌است. در تعدادی از قاب‌ها عکاس ساختمان را از بیرون دیده ‌است. عروس‌های مخبرالدوله از پنجره‌ها و ویترین‌ها بیرون زده‌اند. عکس‌ها که خود در میان دو شیشه قرار گرفته و قاب شده‌اند شاید فضایی مشابه همین ویترین‌ها را تداعی می‌کنند.
به همین منوال در آثار دیگر مانکن/عروس‌ها اینجا و آنجا خودنمایی می‌کنند. فضای ساختمان گویی بازمانده‌ای ا‌ست از دنیایی خیالی که پریانی در آن می‌زیسته‌اند. نکته‌ی شایان توجه بخش نخست عکس‌ها در بنا کردن همین فضای رویایی‌ است. تهمینه‌ منزوی که چارچوب عکاسی مستند را برای تجربه‌ی حرفه‌ای خود برگزیده، در اینجا دست به خلق تصاویری زده که افزون بر ارزش استنادیشان، از مکان و زمان و ارجاعات فرهنگی خاص خود فرا رفته و فضایی خیال‌انگیز و ناکجایی ساخته‌اند. این وضعیت به عکس‌های هنرمند اجازه داده تا در عین ایستادن در جریان عکاسی مستند، پا در حیطه‌ی عکاسی فاین‌آرت بگذارد و در این بستر نیز مورد کاوش و ارزیابی قرار بگیرد.
این تکه‌مانکن‌ها با رخت عروس بر اندام متناسب‌شان قرار است زیبای آرمانی و کمال جوانی و جذابیت را نمایندگی کنند، اما سیل واقعیت جز مخروبه‌ای باقی نگذاشته ‌است. رد این ویرانی هم بر تن ساختمان برجا مانده است و هم بر اندام عروسان. این تکه عروس‌های بنجل یارای بت‌واره بودن برای بدن‌های زیبا و جوان را ندارند.
به محض ورود انسان به قاب‌های بخش دوم مجموعه، با فضای رایج مستندنگاری منزوی روبه‌رو می‌شویم: با همان دغدغه‌های اجتماعی و طبقاتی آشنا. در قدرتمندترین عکس‌های این قسمت پسران کارگر/خیاط در کنار مانکن‌های مخبرالدوله عکس یادگاری گرفته‌اند؛ گویی معشوقه‌هایی از سرزمین پریان برای خود برگزیده‌اند. در اثری دو جوانک در حال خندیدن، یکی دست در گردن مانکن انداخته و دیگری عروس نیم‌تنه‌اش را به دوش گذاشته است. در دیگر قاب، پسر که متر خیاطی به گردنش انداخته، میان دو مانکن روی صندلی نشسته و دستانش را روی شانه‌ی آنها گذاشته ‌است. او هم می‌خندد. از رفاه و خوشیِ سرزمینِ برای کارگران خیالینِ پریان، تنها شبح و ماکتی نصیب جوانک‌های تیره‌بخت داستان ما شده‌ است.
اما در این بخش عکس‌های نسبتاً ضعیف‌تر بیشتر از قسمت اول مجموعه به چشم می‌خورد. به طور کلی عکاس شاید می‌توانست با کاستن از عکس‌های نمایشگاه و گزینشی سخت‌گیرانه‌تر کیفیت بالاتر و انسجام بیش‌تری به مجموعه‌ی خود ببخشد و با توجه به فضا و ابعاد گالری محیط مناسب‌تری برای ارائه‌ی مجموعه‌اش پدید آورد. علاوه بر این شاید مهم‌ترین نقطه‌ضعف نمایشگاه این باشد که ارائه‌ی عکس‌ها به لحاظ فنی در وضعیت قابل قبولی نیستند که بخشی احتمالاً به گردن فرآیند عکاسی و بخشی به دوش بی‌توجهی‌هایی در چاپ عکس‌هاست.
دست آخر، مهم‌ترین نقطه‌ی قوت نمایشگاه را می‌توان در برگزیدن هوشمندانه‌ی موضوع دانست. به مدد انتخاب فضای خیاط‌خانه‌ی لباس عروس برای عکاسی، مجموعه‌ی عروسان مخبرالدوله‌ی تهمینه منزوی مجموعه‌ای‌ مملو از تضادهایی‌ است که زندگی اجتماعی و شهری ما را انباشته؛ فضایی مملو از عناصر و نشانه‌های زنانه که مردان در آن می‌پلکند. تضاد جنسیتی میان انسان و فضا، مجموعه‌ی زورخانه‌ از مهرانه آتشی را به خاطر می‌آورد. با این تفاوت که در مجموعه‌ی زورخانه، عکاس با تحمیل خود به مکان، تضاد مورد نظر را کمی تصنعی و صریح ایجاد کرده بود که شاید نیاز به کنشگری و تحمیل به فضای مردان را پیش می‌کشید. اما تهمینه منزوی به سراغ تضادی از پیش موجود و طبیعی‌شده رفته ‌است: مردان در میان مکانی پر از زنانگی که با خود غیر از مفاهیم فرهنگی و شخصیتی در باب تمایلات و سرکوب‌شدگی‌های جنسیتی، با ظرافت، اقتصاد در گردش برآمده از این تضاد را طرح می‌کند.

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

مهاجران افغان هنوز وحشت‌زده‌اند

مطلب بعدی

حرفی بر دیوارِ نفس

0 0تومان