کتی پترسون، هنرمند اسکاتلندی ساکن برلین، برای ایدههای بزرگ و جاهطلبانهاش معروف است. در یکی از پروژههایش نقشهای از ۲۷ هزار ستارهی مردهی کهکشان کشید. در اثر دیگری، نسخهی کدگذاریشدهی «سونات مهتاب» را به کرهی ماه فرستاد، آن را دوباره به زمین مخابره کرد، و نتهای ترجمهشده را، که از دم غلط بود، با پیانو زد. یک بار هم گوشی موبایلی را در تودهای یخ جاسازی کرد تا مردم بتوانند به آن زنگ بزنند و صدای آب شدن یخ را بشنوند. پروژهی یکسالهی «ماه دوم» پترسون هم آگوست همین امسال پایان یافت، پروژهای که در آن تکهسنگی از کرهی ماه از طریق پیک هوایی در مداری تجاری و پادساعتگرد با سرعتی حدوداً دوبرابر سرعت چرخش ماه در مدار زمین و از مسیر کشورهای انگلیس، چین، استرالیا و امریکا، سی باری دور زمین چرخید.
او تابستان امسال، بیسروصدا، پروژهی غریب دیگری را کلید زد. هزار نهال توی باغی در حومهی اسلو کاشت تا صد سال بعد از چوبشان برای تولید کاغذ استفاده کنند. کاغذ برای چی؟ کتاب. کتاب برای چی؟ برای «کتابخانهی آینده». این کتابخانه چی هست؟ از همین امسال، سالی یک نویسنده برای کمک به این مجموعه دعوت میشود، کتابی مینویسد، دستنویسش را تحویل میدهد، آن را در صندوق اماناتی مهروموم میکنند و تا صد سال دیگر کسی کاری به کار آن نخواهد داشت. کتابها در ۲۱۱۴ منتشر میشوند، برای آیندگان.
اولین نویسندهای که پذیرفته تا می ۲۰۱۵ برای این پروژه کتابی بنویسد ،که ۹۹ سال بعد چاپ خواهد شد، مارگارت اتوود، نویسندهی کانادایی، است. او اتفاقاً این پروژه را با افتخار هم پذیرفته و خشنود است که دیگر حرصی از بابت نقدها نمیخورد چون ناشر نقد خوب را حاصل کار خود میداند و نقد بد را متوجه نویسنده. گفته هر کتابی که مینویسی نمیدانی چه کسی، کِی، و کجا آن را میخواند و نتیجه گرفته هر کتابی مثل نامهای توی بطری شیشهای است. به نظر اتوود خیلی هیجانانگیز است که صد سال بعد عدهای برای اولین بار نوشتهات را بخوانند؛ تازه «شاید مجبور شوند از کارشناسان «دیرینهانسانشناسی» برای ترجمهی بخشهایی از این رمان استفاده کنند چون زبان تغییر خواهد کرد.»
اینکه چرا اتوود، نویسندهای که در زمان حیاتش اینهمه مخاطب دارد، در چنین شوخیای شرکت کرده خودش بهاندازهی کافی سؤالبرانگیز هست. اما در پس صد سال سیاهی که در راه است، روح اتوود چه هیجانی بعد از چاپ کتابش تجربه خواهد کرد؟ کسانی میپرسند بیانصافی نیست که مخاطبهای کنونی اتوود نباید از محتوای کتابی که صد سال بعد از صندوق امانات «کتابخانهی آینده» بیرون خواهد آمد باخبر باشند؟ برخی میگویند تعداد بسیار کمی از مخاطبانِ فعلی آثار او شانس خواندن این کتاب را خواهند داشت. یعنی اگر حداقل سن خوانندگان داستانهای اتوود را پانزده سال بگیریم، فقط صدوپانزدهسالههای ۲۱۱۴ قادر به ورق زدن این کتابهای کاغذی خواهند بود. بنا به دادههای فعلی دربارهی میانگینِ عمرِ شهروندانِ کشورهای مختلف، این یعنی به احتمالِ خیلی بالا دست هیچ ایرانیای به کتاب نخواهد رسید. تازه معلوم نیست صد سال بعد آخرین بازماندههای کتابخوان اصلاً هنوز تمایلی به خواندن کتاب کاغذی داشته باشند.
رمان «سرگذشت ندیمه» نوشتهی اتوود با این جملات پایان مییابد: «فعلاً نمیدانم این پایان راه من است یا آغازی دیگر. خودم را به دستان غریبهها سپردهام، چون راه دیگری نیست. و به این ترتیب گامی برمیدارم، به دل تاریکی درون کامیون، یا شاید به قلب نور.» آیا ادبیات امروز، که برخی میگویند نسبت به ادبیات اواسط قرن بیستم در وضعیت حضیض است، صد سال بعد خواندنی خواهد بود؟ اتوود دارد قمار میکند. اگر کتاب را حالا منتشر میکرد و صد سال بعد به مذاق کسی خوش نمیآمد احتمالاً میگفتند برازندهی عصر خودش بوده. اما حالا چی؟ یا باید آنقدر توانمند بدانیمش که اعتماد کنیم صد سال بعد هم قدرت شگفتزده کردن همه را دارد، یا از حالا با تصور مراسم تمشک طلایی ۲۱۱۴ بخندیم.
از مارگارت اتوود رمانهایی از جمله «عروس فریبکار» و «آدمکش کور» بهترجمهی شهین آسایش و «اوریکس و کریک» و «سرگذشت ندیمه» بهترجمهی سهیل سُمی به فارسی منتشر شده است.