ظهر تاسوعا، مسجد جامع هرمز
مسجد حیاط بزرگی دارد. وسط حیاط یک تیر چراغبرق است. کنار آن تریبون کوچکی درست کردهاند و مردی شصتساله پشت تریبون ایستاده و مدیحهخوانی میکند. دور مرد و دیرک حلقهحلقه ایستادهاند، میچرخند، و سینه میزنند. همانچه همیشه از جنوبیها دیدهایم. بین صدوپنجاه دویست نفر این حلقهها را تشکیل دادهند واند. اما چیزی که ندیدهایم تماشاگران این آیین هستند. تعداد زیادی از اهالی جزیره، زن و مرد، دورتادور این حلقهها روی زیراندازهای بزرگی نشستهاند. چندین برابر جمعیت سینهزن هستند. جالب است: خیلی بادقت و کنجکاو فقط نگاه میکنند.
هرمز در جنوب ایران شهرت خاصی در زمینهی مراسم عزاداری ندارد. مدیحهخوانی در این جزیره متأثر از شروهخوانیهای سنتی بوشهری است و کلاً همان حالوهوای عزاداری در بندرعباس را دارد با این تفاوت که الآن دیگر تمایل زیادی هست به مداحی به آن شکلی که در پایتخت اتفاق میافتد نه آن شکل سنتی جنوبی. فقط ظهر تاسوعاست که اهالی میتوانند در مسجد جامع جمع شوند و سینهزنی سنتی جنوبی نگاه کنند. چیزی که در این مراسم منحصر به هرمز به نظر میآید شکل سینهزنی و ترجیعبندخوانی سینهزنان در همراهی مدیحهخوان است. زمانی که مدیحهخوان دارد تنهی اصلی شعر یا «رشته» را میخواند سینهزنان میچرخند و سینه میزنند. محکم سینه میزنند و در سکوت مطلق گوش میدهند. این را در تلویزیون هنگام مدیحهخوانی غلام کویتیپور یا حسین فخری، مداح برجستهی بوشهری، دیدهایم. اما وقتی نوبت به این میرسد که سینهزنان ترجیعبند طولانی را بخوانند، سینهزنی متوقف میشود، حلقهها شروع به خواندن ترجیعبند میکنند و همانطور به چرخش خود ادامه میدهند. همه یکصدا و بلند میخوانند. جواب دادن سینهزنان به مدیحهخوان شبیه جواب آواز در موسیقی سنتی است و تا جایی که سینهزنی متوقف شود، جواب دادنها ادامه دارد. یک «میاندار» وسط حلقه حضور دارد که میچرخد و سینهزنان را راهنمایی میکند. اشارت او است که ضرب سینهزنی را بالا میبرد، پایین میآورد یا قطع میکند. همراهی با مدیحهخوان و خواندن ترجیعبند، اینجا چیزی فراتر از عزاداریهای مشابه در تهران و جاهای دیگر است. این یک نمایش سوگوارانهی همگانی است.
شب عاشورا، حسینیهای در جنوب جزیره
صدای مدیحه خواندن نوجوانی میآید و صدای طبل و سنج به همان شکلی که در پایتخت میشنویم. این صدای غالب در سرتاسر شهر ساکت و آرام هرمز است. مسیر صدا را پی میگیرم تا به محل حسینیه میرسم. خانهای قدیمی است که ورودی بزرگی دارد منتهی به باغی کوچک. آنجا فضای بزرگی هست که دورتادورش تعدادی زن و دختر نشستهاند و دستهی عزاداران را نگاه میکنند. ادوات این دسته یک طبل بزرگ است که روی آن نوشته شده یاماها، یک طبل کوچک و قدیمی، دو سنج. چند نوجوان مدیحهخوان، نوبتی میخوانند و سه کودک، که هیچکدام ده سالشان هم نمیشود، تنها زنجیرزنان این هیأت هستند. از حدود نُه شب قریب به سه ساعت همین برنامه را ادامه میدهند.
ظهر عاشورا، بهشتزهرا
از اسکلهی هرمز که وارد این جزیرهی سرخ میشوی، یک باغ بزرگ میبینی؛ باغی که بخشی از آن قبرستان هرمز است. سه گروه عزاداری (هیأتهای عزاداریِ دو حسینه و مسجد جامع هرمز) بهترتیب و به سنت هرساله وارد این باغ میشوند. آدمهای آخرین گروه در آستانهی ورود مشغول سینهزنی هستند و بر اساس ریتم خاصی هر چند متر میایستند و با همان جدیت جنوبیها سینه میزنند. دوباره حرکت میکنند و صدای زیبای مداح بومی خود را گوش میکنند. دستآخر چند دقیقهای قبل ورود به باغ سینهزنی میکنند و وارد میشوند. همهی هیأتها آمدهاند. همه کنار همدیگر مینشینند؛ بخش عمدهای از شهروندان هرمز هم هستند. در واقع هر کس علاقهای به عزاداری عاشورا دارد آمده. تمام شهر، منهای این دویست سیصد متر، ساکت و ساکن است. هیچکس و هیچ صدایی نیست. از دور فقط یک صدای مدیحهخوانی دیگر شنیده میشود، صدای مداح همین مراسم قدیمی در قبرستان هرمز. اذان که گفته میشود و نماز که خوانده میشود، کلِ سکنهی شهر ناهار نذری ظهر عاشورا را همانجا میخورند و بعد به خانههایشان میروند. شهر دوباره ساکت و آرام میشود.
شام غریبان، میدان خاکی بدون نام
از روزها قبل اعلامیهای در قطع کاغذ آچهار اینسو و آنسوی شهر زدهاند که تعزیهی شام غریبان به طراحی و کارگردانی مصیب زارعیراد برگزار میشود. نام بازیگرهایش هم نوشته شده.
جایی از شهر فضای خاکی بسیار بزرگی شبیه میدان است که شام غریبان هر سال در آن تعزیه برگزار میشود. مجلسی که قرار است اجرا شود، مربوط به بعدازظهر عاشوراست، وقتی زنان و کودکان کاروان امام حسین (ع) دیگر آواره و غریب ماندهاند. تقریباً کل جمعیت شهر (که بر اساس سرشماری ۱۳۸۵ کمتر از هفتهزار نفرند) برای این مراسم آمدهاند. در طول مراسم گریه و زاری نمیکنند، همچون تماشاگران حرفهای تئاتر با دقت ماجرا را دنبال میکنند. تعزیه آغاز میشود. یک پرفورمنس مذهبی منحصربهفرد و مدرن است. تعزیهخوانانش تعزیهخوان نیستند، بازیگرانی هستند که صدای پخششده از بلندگو را لب میزنند و بازی میکنند. یک فایل صوتی یکساعته شامل مجموعهای از ترانهها و مداحیهای مرتبط به این واقعه از پیش آماده شده. چیدمان غریبی است. مداحیها و ترانههای مذهبی را یافتهاند که دقیقاً راوی آن بخشهایی از روایت عاشوراست که مدنظر کارگردان بوده. مثلاً روضهای دقیقاً راوی لحظهای که سپاهیان شمر مشغول آزار و اذیت بازماندگان کاروان امام حسین (ع) هستند. در این میدان خاکی بزرگ چند خیمه ساخته شده. یکی از این خیمهها محل استقرار امام سجاد (ع) است که جایی از این اجرا با حالی بیمار بیرون میآید و از پی ضربوشتم شمر به خیمهاش بازگردانده میشود. حضرت سکینه (س)، که قهرمان اصلی این تعزیه است، بارها هدف آزار و اذیت سرخپوشان یزیدی میشود. نمایش خیلی واقعگرایانه است و بازیگران واقعاً کتک میخورند و حتی زخم برمیدارند. اهالی سپاه ابنزیاد خیمهها را آتش میزنند و بعد در انتهای تعزیه روی برانکاردی جسم بیسر امام حسین (ع) را نشان میدهند که شیر معروف واقعهی کربلا (اینجا عروسک شیری که کسی در جلدش رفته) میآید و رویش مینشیند. این بدن را، که شیر رویش نشسته، بهسمت قبرستان تشییع میکنند. مدیحهخوان خوشصدایی، که ظهر تاسوعا در مسجد جامع هرمز مداحی میکرد، حین تشییع با لحن زیبای جنوبیاش شروع به خواندن روضه میکند. نقطهی پایان مراسم دوباره همان قبرستان شهر هرمز است.