به کدام سرزمین بازگردانده شوم؟ - شبکه آفتاب

به کدام سرزمین بازگردانده شوم؟

اخراج کودکان افغانستانی، نقض فاحش حقوق کودکان

عکس: نرگس جودکی

در روزهایی که اخبار دستگیری و اخراج دسته‌جمعی مهاجران و پناهجویان افغانستانی از ایران منتشر می‌شود، یکی از نگران‌کننده‌ترین جنبه‌های این اقدام، اخراج کودکان افعانستانی‌تبار ساکن ایران است که در بسیاری از موارد زبان و فرهنگی غیر از ایران را نمی‌شناسند.

امیر، نوجوان ۱۵ ساله‌ی افغانستانی، در روزهایی که تهران بمباران می‌شد، با عجله و ترس، راهی خانه‌ی یکی از اقوام در حومه‌ی شهر بود تا به خانواده‌اش ملحق شود که به آنجا پناه برده بودند. امیر در ایست‌ و بازرسی بین‌راه دستگیر و بدون خانواده‌ به افغانستان بازگردانده شد. اکنون او با پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود زندگی می‌کند، اما برای دوری از خانواده، دوستان، مدرسه و زندگی‌اش در ایران، بی‌تاب است. دوری از امیر خانواده‌ را هم پریشان کرده، آنها می‌خواهند داوطلبانه به افغانستان بازگردند و برای اواخر مرداد، برگه‌ی خروج گرفته‌اند.

سارا نوجوان ۱۳ ساله‌ی خانواده بیش از دیگران نگران است؛ او عضو باشگاه تکواندو بود و در مدرسه هم کارنامه‌ی خوبی داشت. می‌داند که در افغانستان خبری از درس و ورزش و سرگرمی نخواهد بود. شنیده‌هایش از طالبان، آینده‌ی تاریک و مبهم و نگران‌کننده‌ای را در برابرش قرار داده است.

همه‌ی این کودکان در ایران به دنیا آمده و در همین سرزمین قد کشیده‌اند. حتی تصور زندگی در افغانستان، با سخت‌گیری‌های طالبان و محرومیت‌های آن جامعه، برایشان کابوس است.

مادر و فرزندان این خانواده عضو مؤسسه‌ی ندای ماندگار هستند. مادر در این مرکز، حرفه‌ یاد گرفت، استقلال مالی را تجربه کرد و در دوره‌های رشد اجتماعی شرکت داشت. فرزندانش، از خردسالی تا نوجوانی، همراه با دیگر کودکان ایرانی از خدمات آموزشی مؤسسه بهره برده‌اند و در فضای پذیرش و مدارا، رشد کرده‌اند. اما حالا باید همه‌ چیز را رها کنند؛ خانه، مدرسه، دوستان، امیدها و دلبستگی‌هایی را که سال‌ها ساخته‌اند. این که چنین کودکانی، چگونه باید سرزمینی را ترک کنند که در آن متولد شده و رشد یافته‌اند و به جایی عادت کنند که برایشان غریبه است و تعلق خاطری به آن ندارند، پرسشی است که روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و فعالان حقوق کودک باید به آن پاسخ دهند.

مطابق پیمان‌نامه‌ی جهانی حقوق کودک که ایران هم سال ۱۳۷۲ به آن پیوسته، دولت‌ها موظف‌ شده‌اند فارغ از وضعیت اقامت یا تابعیت والدین، از حقوق همه‌ی کودکان ساکن در سرزمین خود دفاع کنند. اصول مهم این پیمان‌نامه، به‌ویژه در زمینه‌ی اخراج کودکان، قابل تأمل‌ است:

اصل عدم تبعیض (ماده ۲): هیچ کودکی نباید به‌دلیل ملیت، وضعیت مهاجرتی یا نژاد، از حقوق خود محروم شود.

منافع عالی کودک (ماده ۳): در هر تصمیمی که بر زندگی کودک تأثیر می‌گذارد، اولویت باید با مصلحت او باشد؛ مسئله‌ای که در اخراج کودکان از کشوری که در آن بزرگ شده‌اند، نادیده گرفته می‌شود.

حق داشتن هویت، تابعیت و ارتباط با والدین (مواد ۷ و ۸): اخراج ناگهانی بسیاری از کودکان را از خانواده، مدرسه و جامعه جدا می‌کند.

ممنوعیت جدایی از والدین (ماده ۹): در برخی موارد، کودکان از والدین خود جدا شده‌اند؛ یا والدین اخراج شده‌اند و کودک در ایران مانده، یا بالعکس؛ که این نیز خلاف اصول حقوق کودک است.

ماده ۲۲ به‌روشنی بر ضرورت حمایت ویژه از کودکانی تأکید می‌کند که در موقعیت پناه‌جویی یا بی‌تابعیتی هستند.

علاوه بر این‌ها، در حقوق بین‌الملل بشردوستانه نیز «اصل عدم بازگشت اجباری» یکی از اصول بنیادین و بخشی از کنوانسیون ۱۹۵۱ پناهندگان است و در کنار سایر اصول، چارچوب حقوق بین‌المللی برای حمایت از پناهندگان را تشکیل می‌دهد که بر بازنگرداندن افراد به سرزمینی تأکید دارد که در آن در معرض خطر آزار، خشونت یا محرومیت قرار می‌گیرند. این اصل به‌ویژه برای کودکان، اهمیتی دوچندان دارد.

در چنین شرایط نگران‌کننده‌ای، ضروری است که جامعه مدنی، رسانه‌ها، فعالان حقوق کودک و حقوقدانان واکنشی فوری نشان دهند. باید خواستار توقف فوری اخراج کودکان و به خصوص خانواده‌های دارای دختران نوجوان شد. دختران نوجوان در معرض خطر ترک تحصیل، خشونت‌های طالبان، اجبار به ازدواج زودهنگام و نهدیدهای وحشتناکی از این دست هستند. همچنین به رسمیت شناخته‌شدن حقوق کودکان متولد ایران، از جمله حق آموزش، سلامت و تابعیت، امری ضروری و فوری است. از موارد مهم دیگر که نادیده گرفته شده، حقوق کودکان دارای مادر ایرانی و پدر افغانستانی است. با وجود تصویب قانون حمایتی در مجلس، به مرحله‌ی تایید نهایی و اجرا نرسیده است.

واقعیت این است کودکی که در ایران متولد شده و یا از دوره‌ی خردسالی به ایران آمده، گرچه تابعیت رسمی نداشته باشد، اما شهروند فرهنگ، زبان و خاکی‌ است که در آن رشده کرده. اخراج او، فقط نقض فاحش حقوق کودک است که سالهاست کشور ما متعهد به اجرای مفاد آن شده است.

بهرام و خواهرش هم، که حاصل ازدواج پدر افغانستانی و مادر ایرانی‌ هستند و سال‌ها قبل به یکی از شهرک‌های اطراف تهران پناه برده بودند از جمله کسانی هستند که بازگشت اجباری زندگی پیچیده‌شان را دشوارتر می‌کند. مادر، با وجود همه سختی‌ها، مخارج زندگی و تحصیل فرزندان را تأمین می‌کرد. با آغاز موج جدید اخراج مهاجران، بچه‌ها از مدرسه اخراج شدند، او شغلش را از دست داد، صاحب‌خانه حکم به تخلیه داد و این خانواده، ناگزیر به خانه‌ای قدیمی و دورافتاده در حاشیه‌ی روستا پناه بردند.

مادر اهل استان شرقی ایران و بدون شناسنامه است، فرزندان هم بدون مدرک هویت و شناسنامه هستند. مادر با فامیل همسر ارتباطی ندارند، چندی قبل به بخش مددکاری موسسه مراجعه کرد، به‌تنگ‌آمده از این همه رنج و فشار روز افزون می‌گفت «واقعاً با شرایطی که دارم باید به کدام سرزمین بازگردانده شوم؟»

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

فصل بی‌اعتبارِ مرگ و فراموشی

مطلب بعدی

زیستن در شعاع سلطه

0 0تومان