کاکوُرث شهری است داستانی وسطِ انگلستان که هری همراهِ خاله، شوهرخاله، و پسرخالهاش دادلی یک شب را در هتل رِیلویوی آن ماندهاند. قرار بوده اسمِ کاکوُرث شهری صنعتی را به ذهنها متبادر کند و کارِ سخت و چرک و دوده برای آدمها تداعی بشود.
اگرچه در خودِ کتابها هیچ بهصراحت نیامده، کاکوُرث جایی است که پِتونیا و لیلی اِوانز و سِوِروس اِسنِیپ همگی تویش بزرگ شدند. آنزمان که خاله پِتونیا و عمو وِرنون دارند تلاش میکنند از دستِ نامههایی که از هاگوارتز میآید دربروند، سفر میکنند به کاکوُرث. احتمالاً عمو وِرنون پسِ ذهنش فکر میکرده کاکوُرث قطعاً شهری غیرجادویی است و نامهها آنجا دیگر دنبالشان نخواهند آمد. باید اطلاعاتش را بیشتر میکرد؛ همهچیز را هم که کنار بگذاریم، خواهرِ پِتونیا، لیلی، در کاکوُرث بود که تبدیل به جادوگری بااستعداد شد.
بنابراین کاکوُرث است که بِلاتریکس و نارسیسا در آغازِ کتابِ «شاهزادهی دورگه» بهش سر میزنند و آنجا اِسنِیپ را در خانهی قدیمیِ والدینش میبینند. رودخانهای از وسطِ کاکوُرث رد میشود، دودکشِ درازی مشرف به خانهی اِسنِیپ گواهِ این است که دستکم یک کارخانهی بزرگ تویش است، و بسیاری خیابانهای کوچک دارد پُرِ خانههای کارگرنشین.