دستم نگرفت و پابه‌پا هم نبُرد

فروش کتاب فروشی‌های راسته‌ی کریم‌خان و انقلاب نسبت به سال گذشته همین موقع تقریباً پنجاه درصد کمتر شده. این کمتر شدن حدس ‌و گمان نیست، بلکه نتیجه‌ی تحقیقاتی میدانی است که به‌زودی از سوی اتحادیه‌ی ناشران و کتاب‌فروشان منتشر خواهد شد. دلیل کم‌ شدن فروش هم این نیست که مردم…

ادامه

مرا تو بی‌سببی

تَهِ نمایشنامه‌ی «خیانت» هارولد پینتر، جری و رابرت دارند همدیگر را نگاه می‌کنند و اِما هم بین‌شان ایستاده، تازه درمی‌یابیم چرا پینتر قصه را این‌طور تعریف کرده بوده و چرا اصلاً باید این‌طور تعریف می‌کرده. تا پیش از این پایان، ساختمان غریبِ نمایشنامه شاید صرفاً نوعی بازیگوشیِ فرمی با پرداختی…

ادامه

عاشقانه‌ای با طعم خون و قحطی و جنگ

هیأت داوران بوکر امسال جایزه‌ی پنجاه‌هزار پوندی‌اش را به نویسنده‌ای هدیه کرد که در گمانه‌زنی‌ها و شرط‌بندی‌ها کمترین بخت را داشت، ریچارد فلانگان استرالیایی از پنج رقیب قدرش پیشی گرفت و رمان «جاده‌ی باریکی به دوردست»‌ او در رقابت با آثار نویسنده‌هایی همچون الی اسمیت و جاشوا فریس برنده‌ی این…

ادامه

حضوری که نیست

پرتره‌ی آدم‌ها را قاب نقش‌دار نقره‌ای محصور کرده؛ قاب نقره‌ای را، ردیف به ردیف پونزهایی که فشرده و متراکم در سطح تابلو فرورفته‌اند. در بخشی دیگر، چهره‌ها با سوزن (میخ)‌هایی محصور شده‌اند؛ گاه در آرایشی دقیق و هندسه‌مانند و گاه گل و بته‌هایی‌اند در ادامه‌ی نقوش زمینه‌ی تابلوها، که به…

ادامه