سال ۱۳۷۲، وقتی پس از سیزده سال دوری از وطن، به ایران بازگشت و مستند کوتاه «وانگه روان جهان گله کرد» را در امتداد دغدغههای فرهنگی پیشینش، و مشخصاً در گفتوگو با فیلم «ایران، سرزمین ادیان» ساخت، یکی از کارمندان لابراتوار که راشها (نسخهی اولیهی نگاتیوها) را دیده بود از…
ادامهبیرودربایستی باشیم؛ مسعود مهرابی فردی بسیار تلخ بود. کسیکه بارها شنیده بودم افراد برای ورود به اتاقش ترس دارند. البته و پس از مرگ او، مردمان مرثیهسرا و اسطورهسازمان شاید آن لحظات را فراموش کردند و فقط در مدح او گفتند و نوشتند و همیشه دلم میخواست فریادی بزنم که،…
ادامهنام نجف دریابندری از سال ۱۳۴۸ که سال دوم دبیرستانام را در دبیرستان هدف ۴ میگذراندم، با من عجین شد. تاریخ سینمای آرتور نایت با ترجمهی او را که در قطع جیبی چاپ شده بود (البته آن موقع اگر اشتباه نکنم به آن قطع پالتویی هم میگفتند که توسط کتابهای…
ادامهدههی چهل شمسی سینمای ایران با شکل متفاوتی روبهرو شد. تحصیلکردههای خارج به ایران بازگشتند و در دانشکدهی سینما-تئاتر و همچنین مدرسهی تلویزیون به تدریس مشغول شدند. آنها خود نیز به ساختن فیلم سینمایی و مستند پرداختند. یکی از آن چهرهها آقای خسرو سینایی بود. خدایش رحمت کند که هم…
ادامه