کارتهای دعوت به خوشی و ناخوشی پشت ویترین مغازههای بهارستان آفتاب گرفتهاند؛ سفیرهای شادی، پیکهای غم، پیچیده در هالهای مخملین، زردوزی، گاهی به شکل طومار. گاهی فانتزی؛ کارتون دامادی که عروس را به هوا پرتاب کرده. قلبها غوغا کردهاند؛ یا قرمزند و گلیرنگ یا به نشانهی قلب ازدسترفتهای سیاه پوشیدهاند.…
ادامهکشاورزان روی «تپهسبز» گوجهفرنگی و خیار کاشتند و بهواسطهی این کشتوکار یکی از محوطههای پیش از تاریخ ایران را آبیاری کردند. این محوطهی پیش از تاریخ، که در آن نشانههای رازیگری پیدا شده، گویای پیوند ناگسستنی فرهنگ انسانی در ایران بهشمار میرود. طبق قوانین و ضوابط میراثفرهنگی این کار جرم…
ادامهساعت دو بامداد نگهبان همسایهها را خبر کرد. همه وحشتزده بیرون ریختند و بر درِ باغ کوفتند. بعد از اینکه آذرنیا، از همسایههای باغ «فرشته»، و چند نفر دیگر از ساکنان خیابان حسابی متوجه شدند قرار است باغ ویران شود، تصمیم گرفتند دوربینهایی را مشرف به باغ کار بگذارند. دوازدهم…
ادامهمرا وکیل کنید. عروس تا زیرلفظی نگیرد بله نمیگوید. «عروس رفته گل بچینه» این رسم از هر کجا و هر وقت آمده حالا در دفترخانههای ثبت ازدواج و اتاقهای عقد لحظههایی باعث لبخند داماد و شوخی و خندهی خانوادهی عروس میشود. مرا وکیل کنید تا عقد شما را بخوانم به…
ادامه