در هر خانه شعلهای میسوزد، شبها، شهر نمایش پرشکوه شعلهها میشود، همچون خاطرهی بیوهزنی از جشن شب عروسیاش. مرد کتوشلواری شهر همراه ما میآید: «اینجا گاز شهری وجود ندارد. اینها علمکهای گازی هستند؛ گازی که در سطح شهر پراکنده است، باید بسوزد.» این علمکها تنها نشان از وجود نفت در…
ادامهچند مرد میانسال دزدانه از گوشهی دیوار نگاه میکنند و در ورودیِ بقعه ناپدید میشوند. حالا در یکقدمیِ ساختمان صبرِ گروه لبریز شده تا درونِ آن اتاقکِ تاریک را ببینند. «دولتی مختاران» این کنجکاوی را دریافته. دور میزند و در ضلع دیگر محوطه میایستد. گروه انگار شاگردان یک کلاسند که…
ادامهماهواره برای «مادربزرگ» نصب شد. قبل از آن چند باری روی شبکههای «عرب ست» بود، اما بعدها قطع شد و ماه رمضان آمد و نصبِ دوبارهی آن عقب افتاد. «مادربزرگ» چند سالی بود که شیفتی به خانهی بچهها میرفت. وقتی «پدربزرگ» رفت، تا چند سالی، پنج دخترش روزها نوبتی رفتوآمد…
ادامهکاشیهای فیروزهای و کهربایی در نور خورشید بهمنماه میدرخشند، یکی از راهنمایان گردشگری چینی، زیر گنبد فیروزهای، آوازی در وصف صلح به انگلیسی میخواند. او برای نخستین بار همراه با ۳۲۰ راهنمای گردشگری، از ۴۵ کشور دنیا، به ایران آمده است. او در این سفر قزوین، زنجان، همدان، تهران، شیراز…
ادامه