شاعری در هیچ گروهی از فهرست مشاغل نبود. شاعر چند بار فهرست را از بالا تا پایین خواند. برای تمدید کارت شناسایی باید در شمار یکی از این مشاغل جای میگرفت. گروه کورهپزخانه: گچپز، آهکپز، کیسهزن، کورهخالیکن، کورهچین، کورهسوز، خشتزن. او شاعر بود و سالها درس ادبیات خوانده بود. در گروه کارهای ساختمانی مشاغل آشنایی آمده بود: حفّار، آسفالتکار، بتونریز، بلوکساز، برشکار سنگ، کارگر حفار معدن. او شاعر بود و سالها ادبیات درس داده بود. در گروه کارگاههای کشاورزی هم جا نمیگرفت: کارگر بیلزن، سمپاش، علوفهجمعکن، دامدار، چوپان، سلاخ دام و طیور، سیرابی و روده پاککن. او شاعر بود و بارها برای هموطنانش از مهاجرت سروده بود. در همین روزهایی که او پیگیر تمدید کارت اقامت بود روزنامهها نوشته بودند که کارگری بیستویکساله تبعهی افغانستان با سقوط در چاه جان خود را از دست داده است.
شاعر جواب سؤال را در فهرست پیدا نکرد. پس به اتاق رئیس رفت و بعد از خنده و گفتوگو شغل چوپانی را انتخاب کردند و مشکل حل شد.
محمدکاظم کاظمی به خانه برگشت و داستان تمدید کارت اقامت را در صفحهی فیسبوکش نوشت: «مانده بودم که کدامیک از شغلها را برگزینم، چون در مدارک شناسنایی ما باید یکی از این مشاغل ثبت میشد. در نهایت با مشورت «چوپان» را علامت زدم، چون بالاخره شغل انبیاست. من این تصویر را برای گله و شکایت از میزبانان ایرانی خود به اشتراک نمیگذارم، چون ما از بسیاری از ایرانیان هم بسیار مهربانیها دیدهایم که وصفش در اینجا نمیگنجد. برای آندسته از ایرانیانی که با مهاجران نامهربان بودند هم به اشتراک نمیگذارم، چون امثال این اطلاعات، چیزی را در آنها عوض نخواهد کرد. فقط برای اطلاعرسانی به آن گروه از ایرانیان دلسوز و انساندوست به اشتراک میگذارم که همیشه علاقمند حمایت از مهاجران بودهاند. میخواهم در این مسیر انگیزهی بیشتری داشته باشند و بدانند کاری که میکنند، واقعاً وظیفهای انسانی است و چقدر ضروری است.»
بیشتر از هشتاد نفر ایرانی و افغان زیر این یادداشت پیغام گذاشتند، عذر خواستند یا انتقاد کردند.
سیدحفیظ هاشمی هم نوشت که وقتی برای گرفتن کارت شناسایی صادره از وزارت کشور فرم پر کرده یکی از همین مشاغل، شاید دباغی، را انتخاب کرده است.
دیگری نوشت: «من در این لیست کارگر تخلیهی بار بودم! و صد البته بسیار دلگیر بودم از این لیست! نه به خاطر انتخاب شغل کارگری، نه که من در طول زندگی کارگر بنایی، کارگر نانوایی، دستفروش و خیاطی و نجاری را تجربه کردهام، دلگیر بودم از اینکه چرا و چگونه یک ملت اینقدر ذلیل و بیپشتوانه میشود؟ چه شد برابری و برادری؟
بعد از اینکه یادداشت کاظمی بیش از دویست بار به اشتراک گذاشته شد. شاعر نوشت: «بسیاری از دوستان ایرانی به این دلیل اظهار تأسف یا شرمندگی کردند. حقیقت این است که من قلباً راضی به این شرمندگی نیستم. اگر قرار بر شرمندگی باشد، ما هم باید شرمندهی محبت بسیاری از دوستان ایرانی باشیم. ولی درهرحال چیزی که بهروشنی محسوس بود، پیامهای محبتآمیز بسیاری بود که نوشته شد. البته پیامهای نامهربانانه از دو سوی هم گذاشته شد ولی اندک بود. من بارها در جایهای مختلف گفتهام که درد بزرگ ما دو ملت همسایه بیاطلاعی از همدیگر است.»
خوداشتغالی سیزده درصد از اتباع افغان
بیش از دو میلیون پناهندهی قانونی و مهاجر غیرقانونی در ایران زندگی میکنند و ایرانیان در طول اقامت طولانی آنان نوع دیگری از مردمان را، که چندان غریبه هم نیستند، تجربه کردهاند.
پژوهش اخیر انجمن حمایت از زنان و کودکان پناهنده (حامی) دربارهی فراوانی اشتغال اتباع افغان، نشان میدهد ۲۲/۶ درصد از آنان کارهای ساختمانی میکنند، ۲۰ درصد کار کشاورزی، ۱۹/۸ درصد خیاطی، ۲/۵ درصد کار فنی، و ۷/۹درصد سایر مشاغل. پنجاه درصد مشاغل روزمزد دارند و ۲۴ درصد بیکارند و بر خلاف تصور اشغال فرصتهای شغلی ایرانیان، ۱۳ درصد آنان خوداشتغال هستند؛ یعنی در خانه کار میکنند. کارگاهی چون تولیدی کفش دارند و زن و مرد و کودک در کنار هم کار میکنند.
فاطمه اشرفی، رئیس انجمن حمایت از زنان و کودکان پناهنده دربارهی فهرست مشاغل چهارگانه و انتقادهایی که برخی به حضور طولانی جمعیت بزرگ پناهندگان دارند، میگوید: «نگاه سیاستگذاران این است که بههرحال ما خودمان دچار مشکل بیکاری هستیم و اولویت تأمین مشاغل اتباع ایرانی است. در هر کشوری هم این سیاست وجود دارد. در فهرستِ مشاغل چهارگانه هم مشاغلی گنجانده شده که زمینهی اقامت در ایران کم شود. واقعیت این است که بخش زیادی از جمعیت پناهنده و مهاجر تحصیلکرده نیستند. از طرفی چالشهای روانی بهوجود میآید و بسیاری فکر میکنند که افغانها فرصتهای اشتغال را میگیرند درحالیکه در عمل بیشترین درصد مشاغلی که این افراد اشغال کردهاند آنهایی هستند که کارگر ایرانی رغبتی برای انجام آن ندارد که این خودش دلایل مختلفی دارد از جمله بالا رفتن سطح اجتماعی و آموزش.»
اشرفی اشاره میکند به تجربهی کشورهای دیگر و مشاغلی که به پناهندگان سپرده میشود. او در افغانستان کارگران پاکستانی را دیده، در مالزی برمهایها را و در کشورهای اروپایی کارگران آسیایی را.
اما اشرفی هم تأیید میکند که جای شغل پناهندگان رسمی که سالهاست در ایران اقامت دارند و تحصیلکرده هستند، چون محمدکاظم کاظمی در فهرست چهارگانه خالی است: «این نشان میدهد بسیاری از تصمیمگیریها بر اساس جامعهی هدف نیست و پناهندگان رسمی متناسب با شئوناتشان به مشاغل دسترسی ندارند.»
مرتضی، جوان افغان، این روزها در جستوجوی کار است. او در حساب شخصی خود در توئیتر مینویسد: »از صبح تا حالا یک آگهی استخدام گذاشتهام کنار دستم و یک تلفن. به هر کدامشان زنگ میزنم ازم خوششان میآید بعد که میگویم من افغانیام قطع میکنند.»
زنان در این فهرست هم جایی ندارند
فهرست «مشاغل چهارگانه که الزاماً توسط اتباع افغانی انجام میشود» مربوط به مردان است. زنان افغان نمیتوانند بهواسطهی کار در ایران ویزای کار بگیرند. هرچند درصد قابل توجهی از زنان افغان در مزارع و کارگاههای خصوصی و خانوادگی صبح را به شب پیوند میزنند.
فاطمه اشرفی میگوید فهرست مشاغل چهارگانهی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بر اساس کارشناسی و پژوهش میدانی تهیه نشده و رویکرد آن به زنان حذفی است. درحالیکه زنان افغان در مزارع کشاورزی و باغها و حتی در کورهپزخانهها کار میکنند، بهواسطهی شغلشان کارت اقامت نمیگیرند؛ مگر اینکه همسرانشان شاغل باشند. در تنظیم این فهرست کار زنان دیده نشده اما بخشی از اقتصاد خانواده در جامعهی پناهندگان بر دوش زنان است و بهچشم نمیآید؛ همانطور که در جامعهی پاییندست خودمان.»
بر اساس پژوهش انجمن حامی، عمدهترین مشاغل زنان افغان کشاورزی، برداشت محصول، خیاطی، پردهدوزی، مغز کردن پسته، منجوقدوزی و گلدوزی است. بهگفتهی اشرفی در بسیاری موارد کارفرما مزد ناچیزی بابت زحمتِ بسیار زنان به آنان میدهد.
توریالی غیاثی، دستیار احمدشاه مسعود و سرکنسول اسبق افغانستان در ایران، معتقد است ورود گروههای نسبتاً بزرگ انسانی از کشوری به کشوری دیگر خالی از ایجاد مزاحمتها و معضلات ناشی از آن نیست ولی با جرأت میتوان گفت که باوجود حضور دومیلیونی جامعهی مهاجر افغان در ایران بهتناسب حضور پناهندگان بعضی از کشورهای دیگر به کشورهای خارجی، معضلات و قضایای پیشآمده، کاملاً ناچیز و اندک بهحساب میآید. در این هم شکی نیست که کارگران مهاجر افغان در طول و عرض این سالها، بهصورت نیروی کار ارزان، خدمات ارزندهای به جامعهی ایران تقدیم کردهاند.
غیاثی هم مثل بسیاری از کسانی که فهرست مشاغل را دیدهاند شعر «بازگشت» محمدکاظم کاظمی را زمزمه میکند که «به هرچه آینه، تصویری از شکست من است/ به سنگسنگ بناها، نشان دست من است».