چرا داعش خبرنگار می‌کُشد

لحظاتی پیش از آنکه جلاد داعش سر خبرنگار امریکایی، استیون ساتلوف، را ببُرد، مرد نقابدار با لهجه‌ی انگلیسی پیامی به بینندگان داد: «ما از این فرصت استفاده می‌کنیم تا به دولت‌هایی که وارد ائتلاف شیطانیِ امریکا علیه دولت اسلامی می‌شوند هشدار دهیم عقب‌نشینی کنند و مردم ما را به حال خودشان بگذارند.» به نظر نمی‌رسد بریدن سر یک گروگان امریکایی، که در این مورد خاص دست‌بسته زانو زده، امریکا را از خاورمیانه بیرون کند. در واقع، رهبران داعش اگر ویدیویی برای اوباما می‌فرستادند و در آن التماس می‌کردند بمب‌های بیشتری بر سرشان بیندازد، باز نمی‌توانستند احتمال حملات هوایی امریکا را بیشتر از این کنند.

سؤالی بزرگ‌تر پیش می‌آید: این آدم‌ها از این کار احتمالاً چه سودی می‌بردند؟

کارل فن کلازویتز، مورخ آلمانی، می‌گوید جنگ ادامه‌ی سیاست است با ابزاری دیگر. منظورش این است که جنگ‌ها به‌قصد پیشبرد اهداف سیاسی درمی‌گیرند. وقتی هدف جامه‌ی عمل پوشید، یا ارتش از تلاش خسته شد، جنگ تمام می‌شود. جنگ چه شرافتمندانه باشد (مثل جنگیدن علیه هیتلر) چه غیرشرافتمندانه (مثل ارسال تانک به شرق اوکراین برای برقراری دولت تابعه) قانون کلازویتز در آن صادق است. نکته این است که برای کلازویتز خشونت ابزاری است برای تضمین دستیابی هدفی سیاسی.

کشتار اما گاهی از سیاست پیش می‌افتد. در جنگ عراق، القاعده‌ی عراق (ای‌کیوآی)، سازمانِ سَلَف داعش، ویدیوهای «موفق‌ترین» بمب‌گذاری‌های خونین انتحاری‌اش را منتشر می‌کرد. این ویدیوها تولیدات باکیفیتی بودند که «شاخه‌ی رسانه‌ایِ» ای‌کیوآی تدوین کرده بود. در بیشترشان، فیلمبردار چند دقیقه جلوتر با خودرویی نزدیک هدف بمب‌گذاری می‌رفت، شیشه‌ی ماشینش را پایین می‌داد، و دوربین را به سمت هدف می‌گرفت. بعد، معمولاً با شمارش معکوس ثانیه‌ها، شروع می‌کرد به «الله اکبر» گفتن. بمب منفجر می‌شد؛ اجساد پرت می‌شدند و آدم‌ها جیغ می‌زدند. هر تکه‌فیلمی که منتشر می‌کردند معمولاً شامل هفت هشت صحنه‌ی این‌چنینی بودند. القاعده این ویدیوها را به‌طور منظم به‌روز می‌کرد: «موفق‌ترین‌های ۲»، «موفق‌ترین‌های ۳» و الی آخر.

نکته‌ی این ویدیوها چیست؟ شاید تبلیغات. اما این را هم در نظر بگیرید: در بسیاری از این ویدیوها، فیلمبردار لحظات قبل از انفجار را با هیجانی آشکار روایت می‌کرد و با نزدیک شدن انفجار نفس‌نفس می‌زد و از هیجان فریاد می‌کشید. نمی‌شد ویدیو را دید و نتیجه نگرفت که این آدم‌ها از کاری که می‌کنند لذت می‌برند؛ داشتند با این کار به اوج لذت می‌رسیدند. فیلمبرداری از کشتار جمعی سیاست نیست؛ پورنوگرافی است.

یکی از دیدنی‌ترین بمب‌گذاری‌های القاعده در اکتبر ۲۰۰۵ اتفاق افتاد؛ یک بمب‌‌گذار انتحاری پشت فرمان همزنی سیمانی پر از تی‌ان‌تی وارد هتل شرایتون شد. انفجار ابر قارچ‌مانند کثیفی درست کرد که سی متری در آسمان شب بالا رفت. من در خانه‌ای در همان خیابان در هفتصدهشتصدمتری زندگی می‌کردم و امواج انفجار دیوارهای خانه را لرزاند. رادیاتور کامیون که هنوز دود می‌کرد توی حیاط پشتی خانه افتاد.

جالب‌ترین نکته‌ی این حمله‌، ویدیویی بود که بعداً درآمد، محصولی دیگر از شاخه‌ی رسانه‌ای القاعده. صدای ضبط‌شده‌ی بنیانگذار ای‌کیوآی، ابومصعب الزرقاوی، روی ویدیو بود. زرقاوی جوان در اردن یک گردن‌کلفت خیابانی بود که مدام می‌افتاد زندان. در عراق، شغل خودش را پیدا کرد. زرقاوی صدها حمله به مساجد شیعه و دیگر اماکنِ محل تجمع مردم بی‌گناه را رهبری کرد. اما انگار اهداف سیاسی او، جنگی داخلی که در آن نیروهای اسلام‌گرا فاتح شوند، در برابر این تخریب وحشتناک در اولویت نبودند. سوگند خورد «اگر دشمن پیروز شود، ما همه‌چیز را به آتش می‌کشیم».

سخت است بتوان ویدیوی آخرین لحظات زندگی استیون ساتلوف را دید و نتیجه‌ی مشابهی نگرفت؛ هدف ظاهری، تضمین روی‌ کار آمدن دولتی اسلامی، اصلاً به اندازه‌ی کشتن مردم اهمیت ندارد. هدف اصلیِ حضور آدم‌هایی که عضو داعش شده‌اند (مشخصاً مرد نقابداری که با لهجه‌ی انگلیسی حرف می‌زند و چاقو را می‌گرداند) کشتن است. ماه گذشته، نیروهای داعش به یک پایگاه ارتش سوریه در شهر رقعا حمله کردند، سر صدها سرباز را بریدند و جام‌های قهرمانی خود را بر نیزه‌های خونین کردند. صدای راوی ویدیو، که یک سرباز داعش است، می‌گوید: «این هم سرهایی که رسیده و آماده‌ی چیدن بودند.» دو سرباز به‌صلیب کشیده شدند. بیشتر از اینکه شبیه جنگ باشد شبیه مهمانی‌های ترسناک است.

کلازویتز جمله‌ی‌ کمتر شنیده‌شده‌ی دیگری هم دارد: «پیش از هر چیز، شجاعت ابتدایی‌ترین خصلت مبارزان است.» جلادِ ویدیوی ساتلوف، مثل ویدیوی ضبط‌شده‌ی سر بریدن جیمز فولیِ روزنامه‌نگار، نقاب به صورت دارد. نقاب نشان مبارزان است؟ یا نشان قاتلانی که در عمق وجود خود می‌دانند باید شرمسار باشند؟

منبع: نیویورکر

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

تسویه‌حساب نویسنده با زندگی

مطلب بعدی

ملاقات با اسمشو نبر

0 0تومان