داستان رابطهی انسان و گندم داستانی است به قدمت هبوط آدمی بر کُرهی خاکی. از زمانی که پدرمان روضهی رضوان به گندم بفروخت و از آن پس برای تحصیل قوت لایموت سرگردان آفاق شد، این قصهی پُرغصه فراز و فرودهای فراوان تجربه کرده و همین فراز و فرودها هم آن را به سرنمونی ازلی – ابدی برای برساختن موقعیتهای دراماتیک بدل ساخته است. اما اگر داستان ارتباط انسان و گندم به سپیدهدم تاریخ بازمیگردد، داستان ارتباط سینما و گندم هم ما را به سپیدهدم هنر هفتم، یعنی گریفیث، ارجاع میدهد. در تازهترین شمارهی ماهنامهی شبکه آفتاب به سراغ گریفیث رفتهایم و با ترجمهی مقالهی اریک اولمان، استاد دانشگاه ایلینوی، با زاویهی تازهای از فیلم «احتکار گندم» آشنا خواهیم شد.
«روزهای بهشت» ساختهی ترنس مالیک هم گوشهی دیگری از نان سفرهی ما خواهد بود. اینکه چطور مالیک از گندمزاری در امریکا سرزمینی اسطورهای خلق کرده و از مکانی که قرار بود بهشت باشد جهنم ساخته موضوع مقالهای است با عنوان «بهشت در گندمزار».
در صفحات بعدی، مطلب «به خاطر یک قرص نان» با ذکر نمونههای سینمایی به بررسی نحوهی مواجهه سینما با بحران اقتصادی نشسته است و فیلم «نان روزانهی ما» ساخته کینگ ویدور به شکلی جامعتر مورد توجه قرار گرفته.
اما هنوز چند هفتهای بیشتر از مرگ مایکل چیمینو نگذشته است. کارگردانی استثنایی و البته با سرنوشتی عجیب. اوج یکشبهی او با «شکارچی گوزن» و فرود دور از انتظارش با «دروازههای بهشت» یکی از شگفتانگیزترین سرگذشتهای هالیوود معاصر بود که هیچ از فیلمی هالیوودی کم نداشت. مقالهی «فروپاشی کارگردان بیپروا» دربارهی چیمینو پایانبخش سینمایی مجلهی شبکه آفتاب خواهد بود.