گل گلدانِ آنها

چهار پنج جوان بودند. خیلی جوان. آن سالی که تصمیم گرفتند «موسیقی ما» را راه بیاندازند، میانگین سنی‌شان به ۲۵ سال هم نمی‌رسید. دفترشان یک اتاق سه در چهار بود با چندتا کامپیوتر. همین و تمام. ایده‌هایشان اما از همان ابتدا بلندپروازانه بود. حالا جشنشان شاید مهم‌ترین اتفاقِ موسیقاییِ بخش خصوصی شده. حالا هم، همان چند جوان هستند؛ اما توانسته‌اند. به اسم‌ها نگاه کنید؛ نه حتی همه‌ی آنها که آمده‌ بودند که جشن را ببیند و حضور داشته‌ باشند، آنهایی که تقدیر شدند یا آمدند برای جایزه ‌دادن به تقدیرشدگان: فرهاد فخرالدینی،‌ هوشنگ ظریف، حسین علیزاده، کیخسرو پورناظری، شهرام ناظری، حسن ناهید، سیمین غانم، عبدالوهاب شهیدی، رامبد صدیف. خیلی‌های دیگر هم آمده بودند؛ پیروز ارجمند، رئیسِ دفتر موسیقی وزارت ارشاد، در همین دومین جشنشان گفت: «کاش باقی نهادهای موسیقی هم مثل «موسیقی ما» بیایند و به پیشبردِ موسیقی کمک کنند. ما به‌تنهایی نمی‌توانیم کاری انجام دهیم.»

برنامه با تقدیر از فرهاد فخرالدینی آغاز شد. در مستندِ کوتاهی که از زندگی‌اش ساخته بودند، از آنهایی یاد کرد که ارکستر ملی را راه انداختند. سالِ ۷۷. از علی مرادخانی یاد کرد، از عطااله مهاجرانی، مرتضی کاظمی، و محمد خاتمی. می‌گوید نمی‌خواسته رهبری ارکستر را بپذیرد اما این آدم‌ها به او اصرار می‌کنند و ارکستر از ۱۳۷۷ فعالیت می‌کند تا خرداد ۱۳۸۸. آقای شهیدی، خواننده و نوازنده‌ی عود، که شبِ جشن تولد نودوسه‌سالگی‌اش بود، روی ویلچر آمده بود، همراه هوشنگِ ظریف و مرتضی کاظمی و رامبدِ صدیف برای تقدیر از آهنگساز و رهبر ارکستر. فخرالدینی مثلِ همیشه، بالای سن که آمد، دست‌هایش را ضربدری رویِ‌ سینه‌هایش گذاشت و از پدرش یاد کرد و از استادانش. برای بار دوم که روی سن آمد تا جایزه‌ی بخش موسیقی تلفیقی و فیلم را برای «سربداران» بگیرد از حسین علیزاده یاد کرد. می‌گوید بعد از انقلاب، بیکار بوده و بی‌حوصله: «دیگر رهبر ارکستر رادیو و تلویزیون ملی نبودم و در اداره‌ای کار می‌کردم. حسین یک روز زنگ زد که با محمدعلی نجفی می‌آییم پیشت. قبول نمی‌کردم؛ اما حسین اصرار کرد و نتیجه‌اش همین «سربداران» شد.»

بخش بعدی، انتخاب آلبومِ موسیقی اصیل است. نامزدها تهمورس پورناظری و اردوان کامکار و علی قمصری و آرش کامور و حسین علیزاده هستند. همین آخری جایزه را برد، برای «باده تویی». شهرامِ‌ ناظری با همان لباسی آمده بود جایزه‌ی علیزاده را بدهد که بیژن پاکزاد برای دریافتِ جایزه‌ی شوالیه‌ی آواز برایش طراحی کرده بود. جایزه‌ی آلبومِ تلفیقی را هم چارتاری‌ها گرفتند با «باران تویی» و حافظِ ناظری با «بُعد یازدهم». حافظ حرف‌هایی هم زد. گفت تنها بیست دقیقه‌ی آلبوم در ایران منتشر شده و قرار است آلبوم کامل تا دو هفته‌ی دیگر بیاید. چیزهای دیگری هم گفت، مثلاً اینکه: «من چهارده سال در ایران نبودم و از نگاه آدمی از بیرون، می‌بینم که میانِ اهالیِ موسیقی کدورتِ بسیار هست، کدورتی که به صلاحِ موسیقی ما نیست. استادان کنار هم نیستند. موسیقی مهجور مانده و وقتِ آن است که جوانان کاری کنند.» تهمورس پورناظری هم که آمد جایزه‌ی مردمی‌اش را برای «نه فرشته‌ام نه شیطان» بگیرد، از مردم تشکر کرد و به‌کنایه از آنهایی که انتشارِ این اثر ناراحتشان کرده، عذر خواست؛ صحبت‌های تهمورس البته با کنایه‌های علیزاده همراه شد. علیزاده که به صحنه آمد، تا در بخشِ بهترین موسیقی اصیل به انتخابِ کارشناسان برای «باده تویی» جایزه‌اش را بگیرد، خیلی صریح حرف زد: «وضعیت موسیقیِ ایران طبیعی نیست. باید تکلیفِ برخی چیزها در موسیقی روشن شود. اغتشاشی در سبک‌های مختلفِ موسیقی هست، از سنتی گرفته تا پاپ و موسیقی اصیل. ما هم خوشحالیم که جوانان رشد کرده‌اند اما باید یاد بگیرند که از انتقاد ناراحت نشوند. خیلی‌هایشان توهم نوآوری دارند. فکر می‌کنند که باید مدام از غرب تقلید کنند. درحالی‌که خیلی از کارهای گذشته نوآورتر هستند، چون به ریشه‌ها و اصالت تکیه داشتند. اما جوانان فکر می‌کنند نوآوری یعنی اینکه از سازهای ایرانی استفاده نکنند. من از بی‌احترامی‌ای که به هوشنگِ کامکار شد، بسیار متأسفم و فکر می‌کنم همه از جمله استاد ناظری باید حکیمانه در این مسأله دخالت کنند.» احتمالاً کنایه‌های حسین علیزاده به پاسخ حافظ ناظری به نقد هوشنگ کامکار درباره‌ی آلبوم «بعد یازدهم» برمی‌گشت که هر دو در روزنامه‌ی شرق منتشر شدند. تهمورس پورناظری هم که برای دریافت جایزه‌ی قطعه‌ی «چرا رفتی» به صحنه می‌آید، این بار صرفاً از حسین علیزاده تشکر می‌کند که امکانِ صحبتِ‌ رودررو را فراهم کرده اما فرصت را مغتنم می‌شمارد تا از سیاست‌های دفترِ موسیقی انتقاد کند. از اینکه برخلافِ گفته‌های مدیرِ این مرکز، دادنِ مجوزها خیلی طول می‌کشد و به‌رغم آغاز پیش‌فروش بلیت‌های کنسرت «چرا رفتی»، که قرار بود اوایل آبان‌ماه برگزار شود، به آنها گفته‌اند فروش را متوقف کنند: «مثل اینکه ما ممنوع‌الکاریم.»

پژمان حدادی، ارسلان و اردوان کامکار، کیوان ساکت، علی قمصری، و سهراب پورناظری بهترین نوازندگان موسیقی اصیل انتخاب شدند. کیوان ساکت هم از علیزاده یاد کرد، از وقتی که جوانی شهرستانی بوده و ساعت شش صبح به کانون چاووش می‌رفته: «آن‌زمان آقای علیزاده از ساعت شش بیدار بود. مثل همین حالا که صبح‌ زود می‌رود کوه. ایشان تار را دست من می‌دادند و می‌گفتند تمرین کن. چند نوار هم می‌دادند برای تمرین. سرِ صبح.»

اینها همه‌ی اتفاقات جشن نبودند. جشن شب اول مهر بود، سالروز تولد محمدرضا شجریان و همین بهانه‌ای شد برای یاد کردن از او. محمد موسویِ نی‌نواز گفت ۲۵۰ برنامه‌ی مشترک با شجریان داشته و چهل سال در کنارش نواخته. مجری برنامه، احسان کرمی، گفت کاش خواننده‌ای که صدای مردمش است در تالار حضور داشت و ابراز امیدواری کرد مسؤولان صداوسیما از سیاست‌هایشان دست بردارند تا اگر روزی بچه‌هایشان از آنها پرسیدند چه زمانی در صدا و سیما کار می‌کردی، مجبور نباشند بگویند زمانی که صدای شجریان ممنوع بود.

امید حجت، بابک ریاحی‌پور، علی جعفری پویان، و آتنا اشتیاقی شدند بهترین نوازنده‌های سازهای غیرایرانی. جعفری پویان از پدرام فریوسفی یاد کرد که سال گذشته از حادثه‌ای جان سالم به در برد و او را روی صحنه خواند؛ اشتیاقی هم جایزه‌اش را به فریوسفی تقدیم کرد؛ نوازنده‌ای که دست‌هایش هنوز که هنوز است کاملاً خوب نشده. یکی از مهم‌ترین بخش‌های مراسم هم تقدیر از سیمین غانم بود، خواننده‌ای که همچنان بعد از سال‌ها سکوت می‌گوید راضی است هنرش را فدای‌ِ زندگی‌اش کرده. نمی‌تواند به تشکر، قطعه‌ای اجرا کند، اما وقتی مردم یک‌صدا شروع می‌کنند به خواندن «گل گلدون» اشک‌هایش روان می‌شوند. بالا که می‌رود می‌گوید همچنان می‌خواند و از صدایِ خودش لذت می‌برد. زمانِ تقدیر از او که می‌شود، پیروز ارجمند، مدیر دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از تالار بیرون می‌رود. تهمورس پورناظری می‌گوید شاید نمی‌خواسته ننگ چنین اتفاقی به دامنش بماند.

عکس از عرفان خوشخو/ایسنا

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

مرد عاشق هشتادساله

مطلب بعدی

انتقام از زندگی

0 0تومان