امشب در ال پاسو روی صحنه میرود، برای اهالی تگزاس میخواند و به سیاق همهی این چند روز لب از لب نمیگشاید و فقط آواز میخواند و حرفی از پذیرفتن جایزهی ادیبان یا رد کردنش نمیزند، او همچنان خنیاگر است.
باب دیلان از پنجشنبهی هفتهی گذشته تا امروز هیچکدام از تلفنهایش را جواب نمیدهد، دستیارانش هم به تماسهای آکادمی نوبل پاسخی نمیدهند، بهنظر میرسد او قصد ندارد برای دریافت این جایزه به استکهلم برود و حتی بیش از اینها، بهنظر او نمیخواهد جایزهی نوبل ادبیات ۲۰۱۶ را دریافت کند.
روز دوشنبه رادیو دولتی سوئد طی خبری اعلام کرد که آکادمی نوبل دیگر تماسی با آقای دیلان نخواهد گرفت. دستیار دبیر دائمی آکادمی نوبل، سارا دانیوس، گفته است به خود آقای دیلان و تمام نزدیکان او ایمیل زدهاند و تماسهای تلفنی بیپاسخی داشتهاند. او گفته است آکادمی در موقعیت عجیبی قرار گرفته و درحالحاضر مطمئن هستند که به اندازهی کافی برای باخبر کردن او تلاش کردهاند.
اکانت رسمی آقای دیلان هم بخشی از بیانیهی نوبل دربارهی اعطای این جایزه به این ترانهسرای امریکایی را بازنشر کرده بود و واکنش بعدیاش هم تنها بازنشر ابراز خوشحالی باراک اوباما از این خبر بود و بس.
بهنظر میرسد حتی آکادمی نوبل هم نمیتواند او را سربهراه کند، بهنظر میرسد او قصد دریافت این جایزه را ندارد.
این در حالی است که جدا از برخی منتقدان ادبی و استادان سرسخت ادبیات بیشتر نویسندهها و اهالی موسیقی از این خبر ابراز خوشحالی کردهاند. لئونارد کوهن که با دیلان رفاقتی دیرینه دارد، و یکی از رقبای جدی دیلان در عرصهی ترانه و موسیقی است، هم با «گاردین» گفتوگو کرده و گفته این جایزه درست مثل این است که به کوه اورست نوبل بدهیم.
حالا سؤال اینجاست که اگر باب دیلان نوبل ۲۰۱۶ را نپذیرد چه بر سر جایزهی امسال میآید؟
براساس قوانین آکادمی نپذیرفتن این جایزه از سوی برندگان خللی در تصمیم کمیتهی نوبل ایجاد نمیکند و نام برنده در تاریخ آکادمی نوبل ثبت میشود. امسال هم اعضای آکادمی نوبل تا تاریخ هشتم نوامبر منتظر اعلام حضور برنده میمانند و سپس اگر باب دیلان حاضر نشد مبلغ جایزه به حساب آکادمی باز میگردد و مدال و دیپلم افتخار هم آنجا محفوظ میماند. جایزهی نوبل ادبیات تنها در فاصله سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۳ اعطا نشده است و تعداد نویسندگانی که از دریافت این جایزه در این رشته سر باز زدهاند بسیار کم هستند و با باب دیلان به سه نفر میرسند.
باریس پاسترناک در ۱۹۵۸ برندهی نوبل ادبیات اعلام شد، بعدها مشخص شد آلبرکامو با اصرار زیاد اعضای آکادمی را به خواندن آثار او، از جمله دکتر ژیواگو ،تشویق کرده است. پاسترناک از دریافت این جایزه خوشحال شد و با کمال میل جایزه را پذیرفت، اما کمی بعد به دلیل فشارهای اتحاد جماهیر شوروی از دریافت این جایزه سر باز زد. در ۱۹۸۹ وقتی اوضاع در شوروی آرامتر شده بود پسر پاسترناک مدال پدرش را طی مراسمی نیمهرسمی دریافت کرد. وقتی پاسترناک این جایزه را رد کرد فشارهایی که دولت شوروی بر نویسندگانش وارد میکرد بهشکل علنیتری مطرح شد و بسیاری از منتقدان گفتند پاسترناک با رد این جایزه، هرچند بهاجبار، کمک شایانی به روشن شدن وضعیت نویسندگان در حکومت کمونیستی کرده است.
یکی از جنجالیترینها ژان پل سارتر بود که در ۱۹۶۴ جایزهی نوبل ادبیات را رد کرد، نامهای که او دربارهی چرایی تمایل نداشتن برای دریافت این جایزه نوشت بعدها یکی از ماندگارترین متنهای او شد. تا سالها پس از این ماجرا شایعات بسیاری مطرح بود از جمله اینکه سارتر از دست آکادمی نوبل ناراحت بوده، چون به آلبر کامو (روزگاری دوست بسیار نزدیک بودند و بعدها منتقد و دشمن درجهی یک همدیگر شدند) زودتر از او جایزه دادهاند و او این جایزهی دیرهنگام را نمیخواهد. اما نامهی او خطاب به فرهنگستان سوئد و آکادمی نوبل موضع او را به این جایزه روشن کرد. سارتر در آن نامه نوشت: «دلایل من برای نپذیرفتن این جایزه نه به فرهنگستان سوئد مربوط میشود و نه به خود جایزه. دلایل دیگری دارم؛ دلایل شخصی و دلایل عمومی. این قبول نکردن ناگهانی نیست. من همیشه از اعتبار و نشان رسمی گریزان بودهام. بعد از جنگ سال ۱۹۴۵ به من پیشنهاد جایزهی لژیون دونور را دادند، با وجود همدلی با دولت وقت این جایزه را هم نپذیرفتم، حتی حاضر به تدریس رسمی نشدم. معتقدم تنها نشان نویسنده باید کلامش باشد. وقتی نویسنده امتیازی را بپذیرد، خوانندهاش را مقید میکند و این برای من پذیرفتنی نیست. برای من میان ژان پل سارتر نویسنده و ژان پل سارتر برندهی نوبل ادبیات فاصلهی زیادی وجود دارد. من از مقاومت ملی دفاع میکنم، چون نویسندهی مستقلی هستم اما اگر جایزهی نوبل را بپذیرم درست مثل این است که شما را هم با خودم همراه کردهام. معتقدم نویسنده هرگز نباید اجازه بدهد او را تبدیل به مقام رسمی بکنند.»