چهلوهفت درصد از زنان استان همدان بیکارند اما بنفشه بابایی هم، که در شمار زنان کارآفرین استان است، دردسرهای زیادی را پشت سر گذاشته تا پرچمهای سرخ زعفران را در بنفش گلهای کوچک مزرعهاش ببیند. کاروبار رونق هم گرفت اما سنگ بر سر راهش بسیار بود و هست. سیوپنجساله است بنفشه، سبزهرو، ریزنقش و لاغر. نشسته بر آخرین صندلی اتوبوسی که در خیابانهای همدان میپیچد تا تن فرتوت آهنی را به جادهی ملایر بکشاند. جمعی از زنان کارآفرین تهران و همدان قرار است با کارآفرینان استان دیدار کنند.
در ۱۳۷۹ دانشجوی ادبیات بود و جویای کار. «من و خواهرم دنبال کار بودیم، بعد از تحقیقات زیاد به این نتیجه رسیدیم هر محصولی که در آن منطقهی کمآب بکاریم نیاز به آب دارد. تصمیم گرفتیم کشت زعفران را تجربه کنیم.» دو خواهر تاریخ را زیرورو کردند تا رسیدند به اینکه «دوهزار سال قبل از میلاد در همدان زعفران کشت میشده، یعنی قبل از قائنات که هشتصد سال سابقهی کشت زعفران دارد».
سرمایهی اولیهی بنفشه و خواهرش یک میلیون و هفتصد هزار تومان بود که از بانک بخش جوکارِ ملایر گرفتند و کار را با کشت در یکونیم هکتار زمین شروع کردند. «سال ۸۰ که دانشجوی سال اول بودیم، اولین محصول را برداشت کردیم. نیروی کار نداشتیم، خودمان سرِ زمین میرفتیم. فکر نمیکردیم جواب بدهد اما در اولین برداشت پانصد هزار تومان درآمد داشتیم. زعفران هر سال که بگذرد پربارتر میشود.»
وسعت زمینهای زیر کشت به پنج هکتار رسید. بهتدریج همولایتیها هم وارد گود شدند و با مدیریت باباییها در ۱۵۰ هکتار از زمینهای شهرستانهای اطراف ملایر زعفران رویید. خواهران، که در همان سال اول کشاورز نمونهی استان شده بودند، به فکر بستهبندی محصول افتادند. «هفت سال بعد کارخانه راهاندازی شد و تعداد نیروها به ۴۵ نفر رسید. ما خشکبار و لواشک هم بستهبندی کردیم. تازه کارمان داشت رونق خوبی میگرفت که شرکتی در استان همسایه از نام کارخانه سوءاستفاده کرد و دردسرهای ما شروع شد.»
اتوبوس به پسکوچههای ملایر میپیچد. با هر تکان، پرده کنار میرود و تصویری ناقص دیده میشود و پرده باز شیشه را میپوشاند، شاخهای از درخت، پنجرهی خانهای، سیم برق، سردر مغازهای.
محصولات تقلبیِ غیربهداشتی باعث شد کارخانه پلمب شود. «کارشناس بهداشت بدون نمونهبرداری آمد و رفت و بیاخطار و ثابت شدن تخلف و دستور جریمه، حکم پلمب داد. تا رسیدم به کارخانه و بگویم مشکلی نداریم کارخانه پلمب شد و حالا سه سال است دنبال دادگاه و وکیل و پرداخت خسارت هستیم.»
حالا فقط زعفران بستهبندی میکنند. میگوید: «زن بودن و همزمان تولیدکننده بودن در شهر کوچک ما، که سنتی و کمی هم دچار تنگنظری است، آسان نبود. سالی که ما کاشت را شروع کردیم همه میگفتند مگر میشود در ملایر زعفران کاشت. من اولین نفری بودم که در این استان زعفران کاشتم ولی کسی کمکم نکرد. خسارت زیادی متحمل شدم. به فرمانداری هم رفتم، گفتند متأسفیم.» تازه میخواهد از عطر زعفران ملایر و بدهی بانکی بگوید که اتوبوس به مقصد میرسد. به کارگاه دوختِ جامههای نظامی.
جامهی نظامی زیر دست زنان
کارگاه جامهدوزی دو سالن بزرگ است در دوطبقه. طبقهی اول بستهبندی جامههای دوخته است و طبقهی بالا کارگاه برش و دوخت. نور سفید سالن پاسخگوی فضای بزرگ کارگاه نیست. پردههای کدر نامرتب به پنجره چنگ انداختهاند. زنها لباس فرم پوشیده و بر میز کار خم شدهاند. الگوی لباس را در سایزهای مختلف روی پارچهها کپی کردهاند. لباسهایی را که از زیر دست این دختران جوان بیرون میآیند نظامیان ارتش و سپاه و ناجا بر تن میکنند.
تکههای بریده شده را کُد میگذارند و روی هم میچینند. این یکی از چهار مجموعهی شرکت جامهدوزان است که ششصد نیروی استخدامشدهی آن در سال ۳/۵ میلیون تکه لباس را میدوزند و به نقاط مختلف کشور میفرستند. لباس رزم، جلیقهی ضدگلوله، و مایحتاج اردوگاهی مانند چادر، ساک، توالت صحرایی.
نودوپنج درصد نیروها زن هستند اما مدیریت شرکت را زنان عهدهدار نیستند. فضای کارگاه پر از پرزهای پارچههای خاکیرنگ سبز تیره است. دختری که پای میزِ برش ایستاده دمی از کار میایستد و گردنش را با دست میمالد.
در این شهرستان ۳۷ زن کارآفرین فعالیت میکنند. خانم فراهانی، مشاور فرمانداری ملایر میگوید: «زنان ملایر تواناییشان را با ورود به مشاغل مختلف اثبات کردهاند اما شرایط اقتصادی، تحریمها، کمبود آب و مسائلی از این دست تأثیر زیادی در کارشان داشته. همانطور که مشاغلی مثل پرورش ماهی و پرورش قارچ، که پیشرفت زیادی داشت، به دلیل کمبود آب با مشکل مواجه شد و بسیاری ورشکست شدند.» راننده اتوبوس را سروته میکند به سمت همدان و ساختمان استانداری.
دختران جوان جویای کار دور میز نشستهاند به امید اینکه کارآفرینان تهرانی برایشان بگویند که کار را کجا جستوجو کنند. ماهرخ فلاحی، رئیس هیأت مدیرهی زنان مدیر کارآفرین، کمی تشر میآید که هر کس باید خودش کار خودش پیدا کند. دخترها وامیروند. فلاحی زندگیاش را در چند جمله خلاصه میکند و میگوید. از معلمی و آموزش نابینایان، بازنشستگی و آرزوی تأسیس گاوداری، فروش تنها خانهاش و راهاندازی دامداری با هفت گوساله در محمدشهر کرج. به آخر داستان میرسد اصلاح نژاد گاوهای شیرده و عنوان گاودار نمونهی صنعتی و مدال طلای کارآفرین نمونه.
مینو نیکبخت، سرپرست دفتر امور بانوان استانداری همدان، میگوید: «مشارکت اقتصادی زنان ۱۷/۷ و این سهم در استان همدان ۱۲/۴ درصد است، البته با افزایش زنان فارغالتحصیل این نرخ رو به افزایش است.»
دخترها روی صندلی جابهجا میشوند. یخشان آب میشود، سؤال پشتِ سؤال. رشتهی تحصیلی بیشتر فارغالتحصیلان استان کشاورزی و علوم اجتماعی است که بهگفتهی نیکبخت چندان با بازار کار هم هماهنگ نیست. «نرخ بیکاری زنان جوان استان ۴۷ درصد است، ۶/۸ درصد بیشتر از نرخ کشوری.» همدان ۶۲۷ هزار و ۳۹۰ زن سرپرست خانوار دارد (معادل ۱۲/۳ درصد کل خانوارها) که ۲۸ هزار نفرشان خودسرپرست و ۲۸ هزار نفر تحت پوشش کمیتهی امداد امام خمینی (ره) هستند. زنان تحت پوشش در کارگاههای فرشبافی هر ساعت زندگی را به دار گره میزنند، به امید فردا.