در وبسایت شبکه آفتاب، گهگاه فیلمهای روز سینمای جهان را مرور خواهیم کرد، نوعی معرفی. بسته به نوع فیلم و زمان اکرانش کمکم در وبسایتمان میگذاریم. فیلمهایی که بهلطف سارقانِ فروتن فیلم، همزمان با اکران در خارج یا کمی بعدتر، در ایران با یک کلیک به دستمان میرسد با این تفاوت که لذت تماشای فیلم در سالن سینما را با لم دادن جلو سینمای خانگی جایگزین میکنیم.
شیفتگان داستانهای مصور نخستینبار در ۱۹۴۱ با «زن شگفتانگیز» آشنا شدند، قهرمانی که میتوانست با سپرش جلو هر تیری را بگیرد، مچبندهای جادوییاش قدرتی شگفتانگیز داشتند و میتوانست با طناب نورانیاش هر مانعی را از سر راه بردارد.
خلق این ابرقهرمان کمپانی دیسی نسبت مستقیمی با شرایط تاریخیاجتماعی روزگار خودش داشت: جنگ جهانی دوم اروپا را ویران کرده بود و ایالات متحده، که فاتح بود، حالا خود را مسؤول بازسازی قارهی کهن میدانست و از سوی دیگر برای نخستین بار باورهای فمنیستی در جامعهی امریکایی مورد توجه قرار گرفته بودند. چارلز مولتون، خالق «زن شگفتانگیز»، گمان میکرد چارهی ریشهکن شدن جنگ در جهان میدان دادن بیشتر به قدرت زنانه است پس قهرمان اسطورهایاش را به دنیای امروزی فرستاد تا خدای جنگ را نابود کند.
هرچند دایانا، شاهزاده خانم تمیسکیرا و دختر هیپولیتا (اجازه بدهید از این به بعد او را با نام امروزیاش، دایانا پرنس، بنامیم) در نبرد با خدای جنگ پیروز شد اما قطعاً نتوانست ریشهی جنگ را در جهان بخشکاند و البته به اندازهی همتباران مذکرش در دنیای سینما هم خوشاقبال نبود. اولین بار در دههی هفتاد میلادی در سریالی تلویزیونی با ویژگیهای صددرصد امریکایی ظاهر شد و حالا در فیلم پتی جنکینز؛ کارگردانی که پیش از این او را با فیلم فمینیستی «غول» به یاد میآوریم و اسکاری که به چارلیز ترون هدیه داد.
در فصل افتتاحیه، دایانا پرنس را در لباس کارمند موزهی لوور میبینیم که عکس سیاه و سفید و رنگورورفتهای دریافت میکند. در عکس وجه ابرقهرمانانهی او کنار چند نفر ایستاده و به دوربین خیره مانده است و بعد فیلم، در فلاشبکی طولانی، ما را به گذشته میبرد و برایمان میگوید داستان این عکس چیست و همراهان او در عکس چه کسانی هستند. دایانا پرنس مأموریت دارد کاری ناتمام را به انجام برساند: کشتن خدای جنگ، کسی که به آغاز جنگ جهانی اول کمکی نکرده اما میخواهد آتش آن را با برنامهریزی برای استفاده از گاز خردل و تسلیحات کشتار جمعی شعلهورتر کند.
شکل روایت، انتخاب و حفظ لحن درست میدان فراخی برای پیوندهای ژانری در اختیار جنکینز قرار داده است: از درام جنگی تا آتشبازیهای کامپیوتری در صحنهی نبرد نهایی، از درام عاشقانه تا کمدی کلامی و طنز موقعیت، از وسترن تا درام تاریخی. تسلط کارگردان در همراه کردن تماشاگر کمحوصلهی این روزها، که رویکردش به سینما در فصل تابستان با رویکردش به فستفود چندان تفاوتی نمیکند، نقطهقوت فیلم است. اهمیت کار جنکینز زمانی برجستهتر میشود که به این فکر کنیم که فقدان همین لحن مناسب باعث شد فیلم سال گذشته کمپانی دی سی، «بتمن علیه سوپرمن»، به شکستی دور از انتظار منجر شود.
داستانهای مصور همیشه تلاش کردند بازتابی از شرایط معاصر خویش باشند. «زن شگفتانگیز» نیز از این قاعده مستثنا نیست و برای آنکه پاسخی به فضای چندفرهنگی امروزی داده باشد، یک بومی امریکایی و یکی از اهالی خاورمیانه را نیز همراه قهرمان زن فیلم و کاپیتان انگلیسی میکند تا هیچ نژاد و جنسیتی از قلم نیفتاده باشد. حالا بیایید عدم دخالت نظامی امریکا در سوریه در دوران اوباما، اصرار بر دخالت نظامی برای حفظ صلح، تلاش برای نابود کردن سلاح کشتار جمعی و موارد اینچنینی فیلم را کنار هم بگذاریم و به یاد بیاوریم که فیلم در زمان ریاستجمهوری دانلد ترامپ روی پرده رفته است. آیا دایانا پرنس میخواهد امریکا را وارد ماجراجویی تازهای کند؟