«من و آقای مشایی، میراثی را در سازمان میراثفرهنگی بهجا گذاشتیم که میدانیم حتی اگر در این سازمان نباشیم همچنان راه ما باقی میماند.» این گفتهی حمید بقایی، رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی در سال ۹۲ هنگام رونمایی از منشور کوروش در موزهی ملی است. میراثی که آنها بهجا گذاشتند، گره خوردن سازمان با سیاست است. یکی از تبعات این گرهخوردگی تغییر مداوم مدیران بود و دیگری ایجاد دو طیف حامیان افراطی در حوزهی میراثفرهنگی و رانتخواری در حوزهی گردشگری و صنایع دستی. امروز ۲۲ مرداد ۹۶، هم با سومین رئیس سازمان میراثفرهنگی در دولت یازدهم خداحافظی شد.
با آمدن دولت یازدهم امید این میرفت که رویکرد مشایی و بقایی ادامه نیابد اما سازمان میراثفرهنگی سیاسی مانده و به دنبال این سیاستزدگی در چهارسال دولت تدبیر و امید، سه مدیر بر میز مدیریت آن تکیه زدهاند.
نخستین مدیر این سازمان در دولت یازدهم، محمدعلی نجفی، یکی از سه وزیر پیشنهادی کابینهی حسن روحانی بود که با وجود موافقت نیمی از مجلس، با اختلاف یک رأی از مجموع ۲۸۴ رأی موفق به حضور در وزارت آموزش و پرورش نشد. دو روز بعد حسن روحانی در حکمی او را به معاونت رئیسجمهور و ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور منصوب کرد.
اما مسأله این بود که همین تصمیم سیاسی منجر به این شد که ۱۰ بهمن ۱۳۹۲، نجفی استعفا کرد و حسن روحانی او را در جایگاه مشاور رئیسجمهوری و دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی ایران نشاند. در مورد رفتن ناگهانی نجفی بحثهای بسیاری مطرح شد، از یک سو، فشار کاری و بیماری قلبی و از سوی دیگر مشکلات بنیادی در این سازمان و ناتوانی او در رسیدگی به همهی آنها. خودش در مراسم تودیع گفت: «استعفای من از ریاست این سازمان ناگهانی نبود، بلکه مشی مدیریتی ایجاب میکرد.»
مسعود سلطانیفر، رئیس بعدی سازمان میراثفرهنگی هم چنین شرایطی داشت. او پس از شکست در نخستین آزمون وزارت ورزش در مجلس، راهی سازمان میراثفرهنگی شد، رفتنش هم از این سازمان سیاسی بود. او که یکبار از مجلس رأی اعتماد نگرفت، با عوض شدن مجلس بار دیگر بخت خود را آزمود و موفق شد و از سازمان میراثفرهنگی رفت. بههرروی او در زمان تودیعش مسألهی مهمی را مطرح کرد: «مبارزه با فساد در سازمان میراثفرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و مجموعهی شرکتهای وابستهی به آن یکی از مأموریتهای ما بود. روزی که به این سازمان آمدم، آقای نجفی، رئیس اسبق میراث فرهنگی و گردشگری پروندهی قطوری را پیش رویم گذاشت و گفت: «خدا به دادت برسد»، اما با تلاش همکاران و همکاری قوهی قضاییه، سازمان میراثفرهنگی در این پرونده درحالیکه حکم محکومیتش در دو دادگاه صادر شده بود، تبرئه شد. شرکت توسعهی گردشگری که بهصورت صوری در دولت گذشته تشکیل شده بود، قرارداد خاصی داشت که براساس آن برای ساخت سه هتل کمتر از ۵۰۰ میلیون تومان هزینه کرد. اما در دادگاه شکایتی را علیه سازمان مطرح و اعلام ضرر ۱۰۸ میلیارد تومانی کرد. اما در ادامه تقاضای اعمال مادهی ۱۸ قانون را کردیم که با صلاحدید قوهی قضاییه این پرونده به دیوان عالی رفت و پس از دو سال و نیم پیگیری، حکم تبرئهی آن دو هفته پیش صادر شد و به این ترتیب از وقوع بزرگترین فساد در این سازمان جلوگیری شد.»
این هشداری بود که در آغاز مسؤولیت زهرا احمدیپور داده شد و نشان کوچکی از وضعیت آشفتهی این سازمان داشت. اکنون زمان دولت دوازدهم فرا رسیده است. چهار سال پیش نشان میدهد که چقدر میراثِ مردان احمدینژاد در این سازمان پایدار میماند و چقدر خواست مردمی، انجمنهای مردمنهاد، دوستداران و فعالان میراثفرهنگی که مجموعش در رسانهها بازتاب پیدا کرده، نادیده گرفته میشود.
زهرا احمدیپور، مدیر نه ماههی میراثفرهنگی که بنا به اقتضای ورود زنان به دولت وارد این سازمان شد حالا همچون سایر معاونهای دولت در انتظار تصمیم نهایی برای ماندن و رفتن است.
چندی پیش او در چند توییت خود نوشت: «مستظهر بودم به حمایت شخص دکتر روحانی و جناب جهانگیری اما درمان سرطان حمایت همهی ارگانهای این پیکره را میطلبد وگرنه زحمت، بیحاصل است. باطلالسحر این شرایط گفتوگوست و شفافیت. کوشیدم به هستهی معضلات نور بتابانم و برنامهریزی کنم برای درمان سرطانی که تا مغز استخوان نفوذ کرده و هم میراثفرهنگیمان مظلوم است و هم اقتصادمان زخم خورده. یکی به تیر غیب توسعهی نسیانخواه دچار است و دیگری به مناسبات مبهم و ناصواب.»
احمدیپور دربارهی نحوه عملکرد خود میگوید که من به دنبال تغییر رویکردها و جریانها در سازمان میراثفرهنگی بودم و تا آنجاییکه توانستم سعی کردم مدیرانم پاسخگو به اتفاقاتی که در این حوزه میافتد باشند. گزارشهای متعددی را هم تهیه و به آقای رئیسجمهور منتقل کردهام.
آنچه دوستداران میراثفرهنگی اما میخواهند، در بیانیهای که بیش از ۶۰۰ نفر از کنشگران و کارشناسان میراثفرهنگی امضاء کردند، منتشر شده است: «هرچند تشکیل دولت دوازدهم و معرفی کابینهی جدیدِ دولتِ «تدبیر و امید» از خبرهای گوشنواز این روزهاست، ولی خبر تغییرات قریبالوقوع در مدیریت سازمان میراثفرهنگی و گزینههایی که مطرح میشود برای اصحاب میراث گوشخراش و طاقتفرسا شده است. این پرسش برای کارشناسان، متخصصان، و کنشگران این حوزه مطرح است که بهرغم آنکه میراثفرهنگی کشور هنوز از گرههای کهنهی خود و مصائب و بحرانهای عهد دولت مهرورزی عبور نکرده، چه منطقی برای تغییر زودهنگامِ رئیس کنونی این سازمان وجود دارد؟ بهویژه چه منطقی حکم به تغییر شتابزده و انتصاب افرادی میکند که پیوندی با مسایل این سازمان ندارند و ــ در خوشبینانهترین حالت ــ قرار است پس از یکی دو سال تازه به سطح رئیس کنونی این سازمان برسند؟»
کارشناسان و کنشگران همچنین نسبت به وضعیت میراثفرهنگی و خطرات پیشروی آن هشدار دادهاند که نمیخواهند حوادث دولت نهم و دهم تکرار شود: «ضمن تجدید میثاق با اهداف ترقیخواهانهی دولت تدبیر، از رییس محترم جمهوری، جناب آقای دکتر حسن روحانی، انتظار داریم پیش از هرگونه تصمیمی برای انجام تغییرات در مدیریت «سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری» دغدغههای متخصصان و کارشناسان و کنشگران این حوزه را مورد توجه قرار دهند و اجازه ندهند حوادثی نظیر آنچه در دولتهای نهم و دهم برای این نهاد زخمخورده رخ داد دیگربار به وقوع پیوندد.»