هیأت داوران بوکر امسال جایزهی پنجاههزار پوندیاش را به نویسندهای هدیه کرد که در گمانهزنیها و شرطبندیها کمترین بخت را داشت، ریچارد فلانگان استرالیایی از پنج رقیب قدرش پیشی گرفت و رمان «جادهی باریکی به دوردست» او در رقابت با آثار نویسندههایی همچون الی اسمیت و جاشوا فریس برندهی این جایزه شد. پیشتر منتقدان ادبی انگلیسیزبان هشدار داده بودند با ورود نویسندگان امریکایی به فهرست داوری کتابها بخت نویسندگان کشورهای مشترکالمنافع بریتانیا کمتر میشود، اما دستکم امسال که این اتفاق نیفتاد. امسال بنیاد ادبی بوکر اعلام کرد از این پس آثار نویسندگان امریکایی را هم برای اولین بار در داوریهایشان بررسی میکنند. در فهرست ابتدایی سیزده نامزدی که بوکر اعلام کرد چهار نویسنده امریکایی حضور داشتند و دستآخر از میان نامزدهای نهایی؛ جاشوا فریس، ریچارد فلانگان، نیل موخرجی، هاوارد جاکوبسن، و کارن جوی فاولر؛ جایزه به رمان یک استرالیایی رسید، رمانی که نویسنده نامش را از یک هایکو مشهور ژاپنی سرودهی باشو وام گرفته. فلانگان سومین استرالیایی است که این جایزه را میبرد. پیش از او از استرالیا توماس کنیلی در ۱۹۸۲ و پیتر کری در سالهای ۱۹۸۸ و ۲۰۰۱ میلادی برندهی جایزهی بوکر شده بودند.
فلانگان میگوید دوازده سال برای نوشتن این رمان وقت گذاشته، رمانی که برای او فراتر از یک رمان بوده و خود و خانوادهاش هم با جغرافیایی که رمان در آن میگذرد درگیر بودهاند. پدر او از اسرای جنگ جهانی دوم در ژاپن بود و در طول دورهی اسارتش در گروه زندانیانی کار میکرد که باید خط آهن میساختند. درست روزی که فلانگان آخرین ویرگول کتابش را گذاشت، پدر نودوهشتسالهاش از دنیا رفت.
همین درگیریهای خانوادگی با آنچه در آسیای شرقی میگذشت سبب شد او داستان عاشقانهاش را بنویسد، داستان عاشقانهای که در روزگار ساختن خطآهن برمه-تایلند میگذرد. حین ساختن این خطآهن آنقدر کارگر مرد که مشهور شد به خطآهن مرگ، خطآهنی که پدر او جزو معدود کارگران بازماندهاش بود.
«جادهی باریکی به دوردست»، که ششمین رمان فلانگان است، قصهی عاشقانهای است از روابط میان یک پزشک جراح و یک زن که نیم قرن به درازا میکشد. در اردوگاه اسرایی که باید خطآهن برمه-تایلند را میساختند، پزشکی هست که وسط تمام مصیبتهایی که هر روز به سرشان میآید همچنان درگیر رابطهی عاشقانهای هم هست که دو سال پیش گرفتارش شده بود. دوریگو آوانس سعی میکند اسرایی را که در گروهش هستند از مرگ بر اثر وبا و قحطی و تنبیههای بدنی برهاند. کمی بعدتر نامهای به دست آوانس میرسد که برای همیشه زندگی او را تغییر میدهد. قهرمان اصلی کتاب همین آقای دکتر است که مدام با برشهایی که در ذهنش اتفاق میافتد خواننده را از فضای کمپ بیرون میبرد، او میداند برای زنده ماندن باید دستبه دامن خاطرات شد. در طول رمان شعرها و کتابهایی را به یاد میآورد که خودبهخود خواننده را در فضای اثر دخیل میکند. روزنامهی «گاردین» دربارهی این رمان، پیش از آنکه حتی به فهرست نامزدهای بوکر راه یابد، نوشته بود «جادهی باریکی به دوردست» «روایتی بهشدت گزنده و دلهرهآور از زنده ماندن است، و البته تلخ، نویسنده با آوردن شعرها و متنهایی شبیه نامه و گاهی بیرون رفتن از اردوگاه در خیال، آن شرایط دشوار را برای خواننده تحملپذیر میکند.»
فلانگان در این رمان فقط سبعیت و خونسردی ژاپنیهای انتقامجوی جنگ را تصویر نکرده بلکه برخلاف آنچه معمولاً در رمانهایی با پسزمینههای تاریخی میگذرد، بعدی انسانی هم به دژخیمان ژاپنی داده است. کاملترین نمونه از این تصویر در کلنل خونخواری به نام کلنل کوتا تبلور پیدا میکند.
به همین دلایل است که هیأت داوران جایزهی بوکر این رمان را برندهی امسال انتخاب کرده؛ در بیانیهی هیأت داوران آمده: «رمانی عاشقانه که به رنجها و رفاقتهای بشری میپردازد. درونمایهی اصلی «جاده باریکی به دوردست» عشق و جنگ است که با نثری ظریف و قوی نوشته شده. رمان با داستانی از گناه و قهرمانی، شرق را به غرب و گذشته را به حال پیوند زده است.»
ریچارد فلانگان در ۱۹۶۱ در تاسمانی استرالیا به دنیا آمده. در دنیای انگلیسیزبان یکی از سرشناسترین نویسندگان استرالیاست. «مرگ راهنمای رودخانه»، «صدای یک دست»، « ماهی طلایی»، «تروریست ناشناخته» و «خواستهها» دیگر رمانهای او هستند.
با وجود اینکه جایزهی پنجاههزار پوندی به یکی از شش نویسندهای میرسد که به فهرست نهایی راه یافتهاند، اما فروش پنج رمان دیگر هم اغلب تضمین است. یکی از بحثبرانگیزترین رمانها در فهرست نامزدهای امسال کار تازهی جاشوا فریس بود، رمانی به نام «بیدار شدن دوباره در ساعتی مناسب»، روایتی از زندگی پائول روکه، دندانپزشکی سیگاری که شیفتهی آیفونش است و عاشق فوتبال امریکایی. روکه میفهمد یک نفر در همهی شبکههای مجازی به نام او حساب کاربری ساخته، از توییتر و فیسبوک تا فوراِسکوئر. ابتدا احساس میکند کسی دارد حریم خصوصیاش را نقض میکند، اما رفتهرفته وحشتی بیپایان در برش میگیرد چون نمیداند پائول مجازی را بیشتر دوست دارد یا پائولی که خودش در دنیای واقعی هست. جاشوا فریز متولد ۱۹۷۴ در امریکاست. رمانهای قبلیاش «آنگاه به پایان رسیدیم» و «بینام» بودند. چند سال پیش مجلهی «نیویورکر» او را یکی از بیست نویسندهی مهم زیر چهل سال امریکا خوانده بود.
کارن جوی فاولر هم با رمان «هوای خودمان را حسابی داریم» یکی از نامزدهای نهایی بود، داستان دختری به نام رزماری که تازه به کالج رفته و بهشدت درگیر خانواده و خواهر درگذشتهای به نام فرن است. کارن جوی فاولر شش رمان دارد که مشهورترینشان رمانی است با عنوان «کلوپ طرفداران جین آستین».
هاوارد جاکوبسن سرشناس هم که قبلاً یک بار در ۲۰۱۰ جایزهی بوکر را برای رمان «مسألهی فینکلر» دریافت کرده بود امسال با رمان «جی» به فهرست نامزدهای نهایی راه یافت. کتاب تازهاش هجویهای سیاسی و اجتماعی است که در بریتانیای فرضی و در آینده میگذرد.
نیل موخرجی نویسندهی هندی هم از نامزدهایی بود که امسال خیلیها روی برنده شدنش شرط بسته بودند. رمان «زندگی دیگران» او را روزنامههای بریتانیا بهشدت ستایش کرده بودند؛ داستان در هندوستان دههی شصت میلادی میگذرد و به روایت زندگی خانوادهای سنتی در کلکته میپردازد. موخرجی متولد ۱۹۷۰ است و پیشتر برای اولین رمانش جایزهی ویژهی کانون نویسندگان بریتانیا را به دست آورده بود.
الی اسمیت هم با رمان «چطوری میتوان دو نفر بود» نهفقط نامزد بوکر شد بلکه با نوشتن این رمان دوجلدی عجیب که هر جلد از یک ور کتاب شروع میشود، از مدتها پیش به فهرست پرفروشترینهای روزنامهی «گاردین» راه یافته بود. رمان دوقسمتی الی اسمیت، قصهی زندگی دو نفر است، دختر ۱۵سالهای امروزی که بهشدت افسرده است و یک نقاش روزگار رنسانس که اوایل قرن پانزدهم زندگی میکند. نکته رمان این است که اصلاً مهم نیست اول کدام جلد را بخوانید چون در هر صورت چیزی از خطوربط داستان را از دست نمیدهید. الی اسمیت هم ید طولایی در نامزدی بوکر دارد و با این بار سه دفعه است نامزد دریافت این جایزه شده.
یک نویسنده، دو ناشر، یک کارگزار ادبی، یک کتابفروش، یک کتابدار، نمایندهای از گروه «من»، که پشتوانهی مالی جایزه است، و سه نماینده از بنیاد بوکر هر سال برنده نهایی را روز چهارده اکتبر معرفی میکنند.