شب گذشته بیش از پانصد نفر از کارکنان شهرداری خواب و خوراک نداشتند. سقف چوبی عمارت میانی باغ را به دیوارها پیچ کردند. از هر طرف تکهای از حیاط را کفپوش گذاشتند، دیوارها را آراستند، مولاژهای مشاهیر را گذاشتند و گلدانها را چیدند. آنها به هر ضرب و زوری شده، چنان کار کردند که افتتاح موزهی مشاهیر خانهباغ اتحادیه به آخرین روز رفتن محمدباقر قالیباف از شهرداری برسد. سرانجام خورشید ۳۱ مرداد ۹۶ دمید و بخشهایی از خانهباغ به نمایش درآمد؛ مشاهیری همچون محمدرضا شجریان، هاشمی رفسنجانی، سردار همدانی، ناصر حجازی، امام خمینی (ره) کنار سنگر و خاکریز و هواپیمای جنگی. نگهبانان ابتدا مانعِ عکاسی از بخشهای ناتمام شدند، اما عیسی علیزاده، معاون زیباسازی شهردار، پس از اعتراض جمعی از خبرنگاران میراثفرهنگی خودش آن بخشها را نشان داد و وعده داد موزههای منحصربهفرد و جذاب در آینده شکل بگیرد. موزههایی که در هیچ کدامشان هنوز خبری از هویت تاریخی خانه و حوادثی که طی دورانهای مختلف در آن شکل گرفته نیست.
حالا اگر تمام فیلمهای گرفتهشده از قالیباف در حال افتتاح خانه را با دور تند به عقب برگردانیم و همینطور عقب و عقبتر برویم، به سیزده سال پیش میرسیم که یکی از اهالی مطبوعات اتفاقی این خانه را در انتهای کوچهی اتحادیه دید و دنبال پیشینهاش گشت. حالا دوباره دیدن سریال را از سر میگیریم. بعد از آن روز پیگیری خبرنگاران میراثفرهنگی آغاز شد، سریال سیزدهسالهای که با فراز و فرودهای بسیاری همراه بود و کار به آنجا رسید که اعضای شورای شهر وقت خریداری خانه را تصویب کردند و با کمک شهرداری تهران از مرگ و ویرانی نجاتش دادند. خبرنگاران خانه را سپردند به سازمان زیباسازی و سازمان هم درهای خانه را بست تا روز افتتاحیه.
روز افتتاحیه وقتی درهای تنها خانهباغ بهجامانده در لالهزار به روی خبرنگاران باز شد، آنها که بارها و بارها به گوشه و کنار خانه سرک کشیده بودند شوکه شدند. باغ ویرانه بهیکباره شکل دیگری یافته بود. پیش از افتتاح خانه هم عکسهایی منتشر شده بود مبنی بر اینکه قرار است آنجا موزهی جنگ بشود که این شوک را با آن پیشزمینه بیشتر کرده بود.
از سوی دیگر یکی از چند عمارتی که خبرنگاران دیده بودند کامل خراب شده و جایش را رواقهایی نو گرفته بود. در مراسم افتتاح از مسؤولان و کارشناسان اصلی مرمت و بهسازی پروژه کسی حضور نداشت که توضیحی کامل بدهد. در این میان سجاد عسکری، دبیر کمیتهی خانههای تاریخی، به نیابت توضیحاتی داد: «بر اساس عکسها و گفتوگوهای انجامشده و اسناد بهدستآمده، اینجا در دورهی امینالسلطان (اولین صاحب خانه) رواق بوده و بعداً خانهای الحاق شده بود که کارشناسان مجبور شدند خانهی الحاقی را خراب و عمارت را دوباره بر اساس اسناد احیا کنند.»
خانه حالا با همهی این تدابیر احیا شده اما در گوشهگوشهی خانه نشانههای بسیاری از شتابزدگی دیده میشود: «کار دوساله را ما یکشبه انجام دادیم.» یکی از کارگران میگوید و همانجا در میان خانهی آقاجان، عمارت میانی، به خوابی عمیق میرود.
اما آنچه بیش از همه مجموعه را سؤالبرانگیز میکند این است که در میان موزه جایی برای نشان دادن بخش هویتی خانه، که عمری دراز داشته، در نظر گرفته نشده. اثری از امینالسلطان، ناصر تقوایی، کارگردان، و بازیگران سریال «داییجان ناپلئون»، که زمانی این خانه لوکیشن آن بود، وجود ندارد.
عیسی علیزاده، که هنوز عرق کار بر پیشانیاش خشک نشده، گفت: «صبر داشته باشید، مولاژ این بازیگران بخش دیگری از پروژه است. هنوز افتتاح موزههای ما تمام نشده، شاید این تصور از آنجا ایجاد شده که ما کار تمامنشده را افتتاح کردیم.»
او خبرنگاران را به بخشهایی از خانه برد که هنوز کارگران در حال گودبرداری و فعالیت بودند: «ببینید مثلاً در این گودبرداری قرار است موزهی تعاملی بر پا شود. موزهای که میخواهیم ریلهایی را در آن کار بگذاریم و با تصاویری هفت هزار سال تاریخ ایران را نشان دهیم.»
جایگاه حوادث تاریخی این خانه اما در میان مجموعهی هفت هزار سال تاریخ ایران مشخص نبود. علیزاده گفت: «ما تمام تلاشمان را کردیم که اینجا را احیا کنیم. توان شهرداری در همین حد بود. بزرگانی بودند در سازمان میراثفرهنگی که میتوانستند این خانه را سالهای سال پیش با یک میلیارد بخرند اما این کار را نکردند و ما با چنین هزینهی بالایی خانه را خریدیم و احیا کردیم.کار با میراثیها سخت است. ما این سختیها را پذیرفتیم. ما خیلی از کارهای این خانه را انجام دادیم. حالا خبرنگاران آنچه انتظار دارند در این خانه ببینند بنویسند. امیدوارم کسانی که بعد از ما میآیند بتوانند این ایدهها را اجرایی کنند.»
علیزاده اینها را گفت و رفت. هوا دیگر تاریکتاریک شده بود. دیگر نه از قالیباف نشانی بود و نه از احمد مسجدجامعی، نه از مدیر میراثفرهنگی تهران و نه مدیران دیگر … خانهی داییجان مانده بود با موزهی جنگ و مولاژهایی از مشاهیر.
عکس از خبرگزاری فارس