امروزه نقاشان زیادی در سبک آبستره کار میکنند و آن را تجربه کردهاند، اما با نگاهی به تاریخ متوجه میشویم که دورزمانی نیست که نقاشی آبستره به وجود آمده است و تا قبل از آن نقاشی به معنای شبیهسازی صرف بود، کشیدن و شبیه درآوردن آدمها، اشیا و طبیعت. البته نقاشیهایی از انسان و حیوانات که روی دیوارههای غارها نقش شدهاند اولین نقاشیهای آبستره دنیا لحاظ میشوند، یا حداقل اولین نقاشیهای آبسترهشده یا خلاصهشده. اگر تاریخ هنر را مطالعه کرده باشید، نام واسیلی کاندینسکی، نقاش روس، تحتعنوان پدر نقاشی آبستره به گوشتان خورده است اما قبل از او یا حتی پیت موندریان و کازیمیر مالهویچ، هنرمند دیگری اولین نقاشی آبستره را خلق کرده بود.
بدون عنوان، واسیلی کاندینسکی، ۱۹۱۰
ترکیببندی، واسیلی کاندینسکی، ۱۹۱۱
هیلما اَفکلینت، نقاش متولد استکهلم، در ۱۹۰۶، چند سال قبل از اینکه کاندینسکی در ۱۹۱۰ اولین نقاشی آبسترهی خود را بکشد این سبک را آزموده بود. هیلما در ۱۸۶۲ در استکهلم سوئد به دنیا آمد و در آکادمی سلطنتی سوئد در رشتهی نقاشی تحصیل کرد. بعد از فارغالتحصیلی در استودیو معروفی در مرکز استکهلم مشغول به کار شد. او از طبیعت و چهرهها در حالت واقعگرایانه نقاشی میکشید و نمایشگاه میگذاشت.
انسانیت، هیلما افکلینت، ۱۹۰۷
در این دوره به دلیل اکتشافات علمی جدید، و کشف و اختراع دستگاههایی مثل ایکسری، علاقه به جهان درونی و متافیزیک بیشتر شده بود و عرفان و طبیعت مورد توجه هنرمندان قرار گرفت. در ۱۸۸۰ هیلما خواهرش را از دست داد و این واقعه باعث ارتباط او با دنیای ماوراءالطبیعه شد. افکلینت با غور در این عوالم و شرکت در بعضی جلسات احضار ارواح وارد دنیای درونی خود شد. او ندا و خواستی درونی را میشنید که او را دعوت به کشیدن آن جنبههایی از زندگی انسان میکرد که جاودانه و دستنیافتنی بودند. در واقع شروع کار او این بود: از طبیعت و واقعیت به سوی انتزاع حرکت کرد، از ترسیم چیزهای واقعی به کشیدن تصویری غیرواقعی.
جوانی، هیلما افکلینت، ۱۹۰۷
در ۱۸۹۶، همراه چهار زن هنرمند دیگر گروهی را به نام دِ فِم (در زبان سوئدی به معنای پنج) پایهگذاری کرد. فعالیتها و جنبشهای این گروه الهامبخش حرکتها و جنبشهای هنری بسیاری در اروپا بوده است. او شروع به کشیدن نوعی از نقاشی آزاد کرد که بعدها منبع الهام سوررئالیستها شد، قلم را روی صفحه حرکت میداد بدون اینکه به شکل یا تصویری که میسازد توجه کند، این نوع طراحی او را به سمت کشیدن اشکال هندسی و بیشکل سوق داد. درنهایت خود را کاملاً از قیدوبندهای تحصیلات آکادمیکش رها کرد و از کشیدن طبیعت، آنطور که مرسوم بود، دست کشید و به کشیدن دنیایی درونی و پنهان از بقیهی مردم مشغول شد. در ۱۹۰۶ بعد از بیست سال کار حرفهای نقاشی، در چهلوچهارسالگی، اولین نقاشی آبسترهی خود را کشید.
فیگور شماره ۵، هیلما افکلینت، ۱۹۰۷
افکلینت وصیت کرده بود که تا بیست سال بعد از مرگش نقاشیهایش در جایی به نمایش درنیاید چراکه معتقد بود هنوز مردم برای فهم این نوع نقاشیها آماده نیستند. او از طریق نقاشیهایش در پی درک و فهم ابعاد و جزئیات وجود انسان در دنیا بود. هیلما به دنیای متافیزیک و دنیای فراواقعی اعتقاد داشت و باور داشت که چیزی ورای واقیعتِ پیش چشمهای ما از دنیا وجود دارد و دنیا محدود به دریافت واقعگرایانه نیست. او سعی داشت این دریافت را بهشکل تصویر به نمایش بگذارد. هیلما افکلینت با بیش از هزار نقاشی بهجاگذاشته از خود تصاویری از آینده را پیش چشمهای ما گسترده است: «تصاویر از درون من نقاشی میشوند، بدون اتود یا پیشطراحی و با شور و اجباری عظیم. خودم هم نمیدانم که نقاشی چطور از کار در خواهد آمد. فقط سریع، بیوقفه و مطمئن کار میکنم، بدون تغییری در ضربِ قلممو.»
منابع: Open Culture و Moderna Museet