هر زمان نو می‌شود دنیا و ما

نازگل انصاری‌نیا در تازه‌ترین نمایشگاه انفرادی‌‌اش در گالری «آن» ــ به‌سان نمایشگاه‌‌های پیشین خود ــ دو مجموعه از آثارش را به دلیل نزدیکی مفهومی، همزمان به نمایش گذاشته؛ دو مجموعه‌ی «ساخت و پرداخت» و «پوسته». انصاری‌نیا چند سال است که در کارهایش با دو امر «واقعی» و «غیر واقعی» کار می‌کند. گاه در مجموعه‌‌ی «انکسار» امر واقعی ــ اخبار و وقایع حاضر در مطبوعات روز ــ را در فرایند تکه‌تکه ‌شدن، تبدیل به امری غیرواقعی می‌‌کند و گاه در این آثارِ متأخر امری خیالی را در فرایند بازتولید، تبدیل به امری به‌ظاهر واقعی. اما آن‌چه بیش از هر چیز از آثار او دریافت می‌‌شود، نگاهی است انتقادی نسبت به ماجراهای پیرامونش با بهره‌گیری از موضوعات ساده و دم‌دستی. او با وارد کردن عناصر امروزی، از اعتبار و ارزش دستبافته‌‌ی سنتی ایرانی می‌کاهد تا شاید انتقاد خود را به حافظه‌‌ی قومی مردم کشورش یادآوری کند  یا به چشم نیامدن مردمان را در فضای بروکراتیک حاکم، به‌مثابه‌ی بافتی درهم‌تنیده به تصویر کشد. در مجموعه‌‌ی«انکسار» نیز از هم‌نشینی اخبار و وقایع روزنامه‌‌ها و جابجایی و درهم شکستن آن‌‌ها چیزی می‌‌سازد که با واقعیتِ انعکاس‌یافته در مطبوعات متفاوت است و البته از این طریق به تفاوت‌های بسیار زیاد در چگونگی دریافت‌‌های ما از اطلاعات پیرامونی‌‌مان اشاره می‌‌کند. در این مجموعه‌‌، از خلال آینه‌‌های تکه‌تکه‌شده به حقیقتی هزارپاره می‌‌رسیم و با مفهوم دگرگون شدن و عدم قطعیت ــ در آن‌چه هر روز می‌شنویم ــ مواجه می‌‌شویم.

مجموعه‌‌ی «ساخت و پرداخت» نیز به‌هیچ‌وجه از روال معمول انصاری‌نیا دور نیست. هنرمند در حجم‌‌هایی شبیه به ماکت‌‌های معماری و از جنس گچ، رزین، و رنگ، بناهای موجود در شهر تهران را می‌‌سازد. او در این مجموعه، بناهایی در سطح شهر را انتخاب می‌‌کند که دیوارهای خالی‌مانده‌‌شان را شهرداری با نقاشی‌‌های دیواری پوشانده؛ نقاشی‌‌هایی که اغلب بناهای روستایی یا سنتی ایران قدیم‌اند که گویی به‌یکباره از گذر تصمیمی یک‌شبه، خود را به دیوارهای سیمانی شهر خاکستری و بی‌‌روح تحمیل کرد‌ه‌اند، به این قصد که حالش را دگرگون کنند؛ ترکیب سطحی سنت و مدرنیته! هنرمند، نقاشی‌‌های دیواری حاضر بر دیوارها را در ترکیب با همان ساختمان‌‌ها به دنیای سه‌بعدی می‌‌آورد. نتیجه: بناهایی نامتجانس و نچسب و نادلپذیر؛ ساختمان‌‌هایی که هم‌ مثل خانه‌‌های قدیمی، اندرونی و حیاط مرکزی و بادگیر و ایوان و پلکان‌‌های قرینه دارند و هم همانند آپارتمان‌‌های امروزی، دیوارهای صاف و یکدست با پنجره‌‌های یک‌شکل و شبیه هم و بی‌‌هویت و زشت و نازیبا؛ نه این‌‌اند و نه آن. موجودی جدید و عجیب‌الخلقه که نه وجودش خاطره‌‌ای را در خود ثبت می‌‌کند و نه نبودش، مایه‌‌ی دلتنگی می‌‌شود. او در بیانیه‌‌اش می‌‌گوید: «مداخله‌‌ی ایرئال در رئال باعث بر هم ریختن ارزش‌‌ها، و استقلال و کاربرد هریک در تناسب با دیگری می‌‌شود.»

انصاری‌نیا با هوشمندی به چهره‌‌ی امروزین شهرش نگاه می‌‌کند و نشانه‌‌هایی را برمی‌‌کشد و برمی‌‌سازد تا تلنگری شود بر ذهن آنان که دگرگون‌سازی صورت شهر را به هر بهایی خریدارند و نیز آب سردی شود بر سر کسانی که به‌آرامی به این دگرگونی عادت می‌‌کنند. نتیجه‌‌ی «ساخت و پرداخت» هنرمند از این عناصر شهری، چیزی نامتجانس را رقم می‌‌زند که شبیه هیچ چیز نیست، نه خاطره‌‌ای را تازه می‌‌کند و نه به انسجامی زیبا دست می‌‌یابد؛ چیزی می‌شود تکه‌تکه و بی‌‌شناسنامه در قد و قامت هویت امروزمان، درست مثل زندگی‌‌مان، اجتماع-مان، خلوت و جلوت‌مان، افکار و عملکردمان، رفتار و گفتار و کردارمان، درست مثل همه چیزمان… و درست مثل آن‌چه هنرمند اشاره می‌‌کند: «این پروژه نمودی می‌‌شود از زمانه‌‌ای که در آن هستیم.»  اهمیت مجموعه آشکارتر می‌‌شود وقتی هنرمند این روند را فارغ از هرگونه احساساتی‌‌گری پیش می‌بَرد و آگاهانه از فروافتادن در دام رمانتیسیسم، پرهیز می‌‌کند.

انصاری‌نیا در بخش دیگری از نمایشگاه با عنوان «پوسته» به ویران‌‌سازی خانه‌‌های قدیمی شهر می‌نگرد که به همراه خود بخش مهمی از خاطرات جمعی شهروندان را نابود می‌‌کند. اشاره می‌‌کند که ویرانی این بناها، فراتر از تخریب فیزیکی صرف، چیزی را نشانه می‌‌رود که دربرگیرنده‌ی ذهنیات، خاطرات، و آمال انسان‌‌هایی است که در آن می‌زیستند. «پوسته» آخرین لایه‌‌ی بیرونی باقی‌مانده از هر بنا است ــ ساخته‌شده از چسب و خمیر کاغذ ــ که تلاش می‌‌کند به‌نوعی به این انهدام پاسخ گوید؛ انهدام همه‌‌ی آن‌چه در آن فضاها ساخته شده بود و امروز آرام‌آرام در لفافه‌ی «نوسازی» از میان برداشته می‌‌شود.

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

خانواده‌ی مبل اشترمل

مطلب بعدی

یه چیزی بذار رقصمون بیاد

0 0تومان