در جشن «موسیقی ما»ی امسال جایزهی بهترین آلبوم اول از دید روزنامهنگاران و منتقدان حوزهی موسیقی (تنها جایزهای که روزنامهنگاران دادند) به «باران تویی» از گروه چارتار اهدا شد. آلبوم اول گروه چارتار اگر پرفروشترین آلبوم سال گذشته نباشد، یقیناً جزو پرفروشهاست و هنوز هم دارد میفروشد. آثار هنری بسیاری هستند که اقبال عام و خاص را با هم دارند و از منظر زیباییشناسی هم میتوان بسیار دربارهی آنها بحث کرد. اما آیا واقعاً «باران تویی» اثری شستهرفته و هوشمندانه است که میتواند اقبال توأمان هم مردم و هم منتقدان را داشته باشد؟
«باران تویی» آلبوم بدی نیست. خوانندهی خوبی دارد، هرچند کل آلبوم را یکشکل میخواند. ترانههای خوبی هم دارد، هرچند هر جا قافیه تنگ آمده مثلاً «را» شده «رو» و غیره تا با موسیقی جفتوجور شود. همین میزان خوبی این روزها در موسیقی ایران غنمیت است ولی وقتی صحبت از برترین و بهترین میشود، دیگر نباید از غنمیتها حرف زد؛ بحث زیباییشناسی وسط میآید. اینجاست که انتخاب دوستان و همکاران من قدری غریب بهنظر میآید.
قیاس معالفارقی است ولی اینکه برای اسکار یا مثلاً گِرَمی (که ماشااله همهی موسیقیدانان ایران کشتهمردهاش هستند) اقبال مردمی مهم باشد، خیلی طبیعی است. اما برای مثلاً برگزیدگان انجمن منتقدان نیویورک یا بهترینهای مجله «کیو» یا برندگان جایزهی «مرکوری» یا اعلام سالانهی «آل میوزیک گاید» نه؛ و انتخابهایشان هم اغلب بسیار متفاوت است از برندگان گرمی و جوایز مشابه. وقتی اسم روزنامهنگار وسط میآید یعنی یک نصفهنیمه رادیکالیسمی دستکم.
وقتی از دید روزنامهنگارها آلبوم «باران تویی» بهترین آلبوم اول سال است، قضیه سه حالت بیشتر ندارد. حالت اول اینکه همکاران من بسیاری آلبومها را گوش نمیکنند و پیگیر نیستند. در آلبومهای اول مهم ۱۳۹۲ آلبومهایی بودند که بهسادگی نادیده گرفته شدهاند. یکی مثلاً «خیام و مینیمال» به خوانندگی حسین علیشاپور بود، آلبومی بسیار مهم از این منظر که آهنگساز یک وجب هم از ردیف خارج نشده ولی توانسته اثری آوانگارد و بسیار شنیدنی ارائه کند. پوریا شیوافرد، آهنگساز این اثر، با جسارت تمام در همین اولین اثرش پاسخی درخور داده به کسانی که چارچوب ردیف را کهنه و تهی از قابلیتهای کار نو میدانند. یکی دیگر مثلاً آلبوم «همسو» به نوازندگی ماهان میرعرب و بابک مداح. این اثر که بر مبنای قطعاتی از بابک مداح، موسیقیدان جنوبی مقیم انگلیس، طراحی و اجرا شده، با استفاده از ریتمهای جنوبی و شکل خاص نوازندگی ماهان میرعرب ترکیبی تازه و بسیار گوشنوازی به بار داده بود. میشود مثالها را باز هم ادامه داد. سال گذشته تجربههایی بسیار مهمتر از چاتار اتفاق افتاده بود که صرفاً فروش موفقی نداشتند. خیلیشان فروش موفقی نداشتند چون تهیهکننده و پخشکنندهی قدرتمندی نداشتند. خیلیشان فروش موفقی نداشتند چون نمیتوانستند زحمات گروه تولید را نادیده بگیرند و یکی دو قطعه از کار را مجانی و غیرقانونی روی اینترنت بگذارند تا بعد، بهواسطهی کسب محبوبیتی زیرزمینی، فضای رسمی مطالبهشان کند. فروش موفقی نداشتند چون ظاهراً کسی نمیخواهد آنها را ببیند. یکی از آن کسان ما هستیم. ممکن بود اگر تجربههای دیگر هم شنیده میشد، رأیها به این سمتوسو نمیرفت. با خودم فکر میکنم شاید اقبال «نه فرشتهام نه شیطان» هم به خاطر این نبود که همکارانم آن را گوش دادند؛ شاید با دیدن کلیپی که باران کوثری ساخته بود تهییج شدند به این آلبوم بپردازند.
حالت دوم این است که همکاران من فرمان را دست مردم و هنرمندان سپردهاند و خودشان پشتسر آنها میروند. از این منظر، اینکه چارتار جایزهای بهاصطلاح روشنفکری میبرد نشان از این دارد که جریان اهل اندیشهی ما به مردم و سیر موسیقی خط نمیدهد، بلکه از آن خط میگیرد. یعنی ایستادهاند ببینند مردم و صاحبان قدرت در عرصهی موسیقی چه چیزی را دوست دارند و به دنبال آن میروند. این وسط فقط چرخهی بیمار اقتصاد عرصهی موسیقی است که بیش از پیش سود میبرد، و روزنامهنگار هم میشود در حد دنبالهروهای بدون ایده و بدون فکر.
حالت سوم اینکه گوش روزنامهنگار و تحلیلگر ایرانی همینقدر میفهمد. یعنی برایش مهم نیست یک آلبوم دوازده قطعهی یکشکل دارد، صدایی در همهحال یکشکل، با افکتهای دمدستی مشابه، و کلمات مشابه؛ به همین راضی است. واقعاً دلش نمیخواهد پیگیری کند آلبومی را که به تحریریه نمیفرستند و در سوپر مارکت گیرش نمیآید؟ واقعاً با «باران تویی» و افکت صدای رعدوبرق و باران ابتداییاش خوش است؟ یعنی هیچ مهم نیست که بابک مداح چگونه ریتمهای جنوبی را برای پرکاشندرامزش تنظیم کرده؟ که پوریا شیوافرد چطور در چارچوب ردیف سنتی اینقدر خلاق بوده؟
انتخاب هرقدر هم از سر سلیقه باشد، باز رسم روزنامهنگاری این نیست. کنجکاوی و بهقول محمدجمال سماواتی پوستنازک بودن شرطهای منتقد و روزنامهنگار بودن است. چیزهایی که انگار حداقل در حوزهی موسیقی از دست رفته.