بعد از شیوع ویروس کرونا در سطح جهان، «شیوع» به کارگردانی استیون سودربرگ در صدر فیلمهای پربینندهی کمپانی برادران وارنر قرار گرفت. این فیلم در ۲۰۱۱ یکی از فیلمهای پرفروش سال بود اما اکنون بعد از نُه سال دوباره توجهها به آن جلب شده است. داستان فیلم دربارهی انتشار ویروسی است که بهسرعت تمام جهان را به خلسه میبرد. شاید مخاطبان سال ۲۰۲۰ فیلم در حافظهی بشری به دنبال روایت مشابهی میگشتند که از سرانجام وضعیتی بگوید که در آن گرفتار شده بودند. بازیگران سرشناس فیلم هم به دوباره دیده شدن فیلم کمک زیادی کردند. کیت وینسلت، مت دیمون و لارنس فیشبورن در ویدیویی در شبکههای اجتماعی از مردم خواستند در خانه بمانند و مدام دستهایشان را بشویند. گوینت پالترو، دیگر بازیگر فیلم، هم عکسی با ماسک از خود منتشر کرد و نوشت: «من در این فیلم بودهام، از خودتان مراقبت کنید و دستهایتان را بشویید.» اما با وجود اینکه فیلمهای دیگری هم دربارهی همهگیری بیماری در جهان وجود دارد، چرا توجهها به «شیوع» جلب شد؟
میتوان گفت بهسختی میتوان فیلمهای مهم و پرقدرتی را در هالیوود پیدا کرد که به اندازهی «شیوع» دغدغهی علمی بودن داشته است. مرز بین علم و شبهعلم در هالیوود باریک است، سازندگان «شیوع» مسألهی تخیل کردن آخرالزمان را نداشتهاند. از طرفی دیگر در «شیوع» از مبالغه و اغراق متداول در داستانهای آخرالزمانی خبری نیست. داستان در آیندهی نزدیک و دور نمیگذرد و در نهایت نشان میدهد که چگونه وضعیت آخرالزمانی میتواند از یک روز معمولی در همین روزهای نزدیک شروع شود. اما مهمترین ویژگی فیلم را میتوان وابستگیاش به پژوهشهای علمی در زمینهی بیماریهای فراگیر دانست که جلوتر توضیح خواهیم داد.
داستان اینگونه شروع میشود که بث امهاف (با بازی گوینت پالترو) در فرودگاه شیکاگو در راه بازگشت از سفرش به هنگکنگ به سرفه میافتد. چند دقیقهای بیشتر از فیلم نگذشته که او روی زمین میافتد، تشنج میکند و کف از دهانش بیرون میآید. در همین اثنا مردم در توکیو، لندن و هنگکنگ با همین علایم دستوپنجه نرم میکنند. ویروس ناشناخته بهسرعت در سطح جهان پخش میشود.
سکانسهای بهدقت پرداختشده و هوشمندانه به ما نشان میدهند که همهچیز میتواند منبع ویروس مهلک باشد، از دستگیرهی در گرفته تا کارت بانکی و لیوانهای خالی. مردم به سوپرمارکتها حمله میکنند، شهرها قرنطینه میشوند، مردم دیگر میترسند جایی بروند یا با کسی مراوده داشته باشند. سازمان بهداشت جهانی و سازمان کنترل و پیشگیری بیماریها شبانهروز به دنبال منشأ بیماری و پیدا کردن درمان هستند. آنها میخواهند مردم را آگاه کنند تا بتوانند خودشان را از بیماری مصون نگه دارند، اما نمیتوانند از ترس عمومی که منجر به هرجومرج میشود جلوگیری کنند. حتی هیچکس نمیتواند جلو اخبار دروغ را بگیرد. خبرنگاری (با بازی جود لا) مدعی است عصارهی یاس زرد درمان این بیماری است و با نوشتههایش شایعهپراکنی میکند و جان مردم را به بازی میگیرند.
شباهتهای فیلم با واقعیت این روزهای جهان بسیار است. البته باید این نکته را در نظر بگیریم که ویروسی که در «شیوع» عالمگیر میشود بسیار خطرناکتر است و حدود سی تا چهل درصد کسانی که مبتلا میشوند قربانی میشوند. در فیلم، ویروس از خفاش به خوک و از خوک به انسان منتقل شده است. منشأ بیماری کرونا هم احتمالاً از خفاش است. این یکی از دلایلی است که مخاطبان روزگار کرونایی فیلم از وجود چنین نکتهای در آن تعجب میکنند. اما دلیل این است که اپیدمیولوژیستها سالهاست به مواردی در سبک زندگی انسانها هشدار دادهاند که در آیندهی نهچندان دور گریبان انسانها را خواهد گرفت. از جمله این هشدارها مربوط به وجود بازارهای مواد غذایی است که در آنها انواع حیوانات، حتی غیراهلی، در کنار هم فروخته میشوند و هیچ نظارتی روی محصولات این بازارها نیست. با شیوع ویروس کرونا «شیوع» در جایگاه روایتی پیشگویانه قرار گرفت. البته نویسندهی فیلمنامه، اسکات بِرنز، گوی کریستالی نداشت که آینده را ببیند بلکه تحقیق مفصلی دربارهی بیماریهای عالمگیر کرده بود.
ایدهی اصلی با شروع اپیدمی آنفولانزای مرغی یا همان اچ۱ان۱ در امریکا به ذهن برنز رسید. استیون سودربرگ بلافاصله از ایدهی او برای ساخت فیلمی رئالیستی دربارهی شیوع بیماریهای ویروسی استقبال کرد و تحقیقات برنز شروع شد. او قبلاً ویدیویی از سخنرانی اپیدمیولوژیست سرشناسی، به نام لری بریلیانت، در سری سخنرانیهای تد دیده بود. برلیانت که در جوانی به سازمان بهداشت جهانی کمک کرده بود آبله را از بین ببرد، در این سخنرانی بیماری پاندمیک بعدی را پیشبینی میکند. برنز سراغ برلیانت میرود و برلیانت قبول میکند با او همکاری کند به شرط آنکه مبالغهای در کار نباشد و فیلم بر اساس دادههای علمی ساخته شود. سپس برنز را به دکتر یان لیپکین معرفی میکند. این پزشکان معتقد بودند که بهزودی بیماریای عالمگیر در جهان یک میلیارد نفر را بیمار میکند و باعث مرگ میلیونها نفر میشود. وضعیت اقتصاد جهانی با چالشی بزرگ روبهرو خواهد شد، درحالیکه جهان به هیچ عنوان برای چنین چیزی آماده نیست. بریلیانت در سخنرانی تد خود میگوید: «به من کمک کنید تا به آرزویم برسم، به من کمک کنید تا جلو همهگیر شدن ویروسی را بگیریم.» از نظر او با تشخیص بهموقع و ایزولهسازی سریع میتوان جلو شیوع بیماری ویروسی را گرفت.
به نظر میرسید سخنرانی مهم بریلیانت و تلاشهای همکارانش موجب شود دولتها وقت و انرژی زیادی برای جلوگیری از بیماریهای ویروسی صرف کنند و خود را آمادهی مقابله با آن بکنند. دولت اوباما تا حدی چنین کرد. او در بخش امنیت ملی تیمی تشکیل داده بود که روی چگونگی مواجهه با شیوع ویروسهای عالمگیر کار کنند. اما جان بولتون، مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ، این گروه را در ۲۰۱۸ منحل کرد. در همانزمان هم رسانهها اعلام کردند که دولت امریکا آمادگی لازم برای روبهرو شدن با بحران پاندمی یا حملهی بیوتروریستی را ندارد. با شیوع بیماری کرونا در سراسر جهان اکنون میدانیم که لری بریلیانت به آرزوی خودش نرسیده است. بریلیانت در روزهای کرونا در مصاحبهای با سایت «وایرد» بهشدت از سیاستهای ترامپ در دوازده هفتهی اولیهی شیوع این ویروس انتقاد کرد که ویروس را کمخطر و بیاهمیت جلوه داد و فرصت طلایی ایزوله کردن بیماران را از دست داد. او معتقد است تقریباً تمام دولتها دیر اقدام کردند و نبود تجهیزات کافی و ظرفیت پایین نظامهای درمانی، حتی در کشورهای صنعتی، عامل دیگری بود تا ویروس کرونا عالمگیر بشود. یکی از مشخصههای وضعیت آخرالزمانی برابر بودن آدمها در مقابل وضعیت مشترک است حالا بسیاری از مردم زمین میتوانند انتقادهای بریلیانت دربارهی تأخیر دولتها در واکنش به وضعیت شیوع را درک کنند. حالا بسیاری از مردمان دنیا دیدهاند که چگونه حاکمان و دولتها سرمایهی کشورها را صرف تجهیز ماشینهای نظامی برای رسیدن به امنیت خیالی کردهاند، درحالیکه شیوع ویروس واقعی در یک روز معمولی آغاز شد و چندین و چند روز شهرهای بزرگ تمدن بشری را صحنهی آخرالزمان کرد. صنعت تحت فرمان سرمایه، درحالیکه مدعی توریسم فضایی است، در تولید و تهیهی ماسک پارچهای درماند.
بعد از اینکه «شیوع» چنین در مرکز توجه قرار گرفت، اسکات برنزِ فیلمنامهنویس چندین بار مصاحبه کرد. او هم مکرر از سیاستهای ترامپ انتقاد کرد. در مصاحبه با سایت «اسلیت» از نبودن تستهای آزمایشی در کشورش انتقاد کرد و از این گفت که ترامپ با مردم صادقانه رفتار نکرده است. او میگوید: «مردم از من میپرسند چطور فیلمنامهای که نوشتی اینقدر به واقعیت نزدیک بود؟ من به آنها میگویم که دانشمندان و محققان ما خیلی زودتر به ما هشدار داده بودند.» وقتی خبرنگار «واشنگتن پست» از اسکات برنز پرسید که در حال حاضر دوست دارد کاراکتری را اصلاح کند یا نقشی تازه به فیلمنامه اضافه کند جواب داد: «هیچ وقت فکر نمیکردم این فیلمنامه به «آدم بد» احتیاج داشته باشد. فکر میکردم خود ویروس به اندازهی کافی دشمن بزرگی است که انسانها در مقابلش متحد شوند. اما اگر الآن این فیلمنامه را مینوشتم باید نقش رئیسجمهوری را که به مردم دروغ میگوید اضافه میکردم و حزبی را نشان میدادم که از چنین شخصی حمایت میکند.»
با این همه توجهی که به فیلم شد، هنوز استیون سودربرگ واکنشی نشان نداده است اما بر اساس مصاحبههایی که در ۲۰۱۱ با او انجام شده بود، میتوان حدس زد چندان هم شگفتزده نشده است. مایک ریان، خبرنگار سایت «آپروکس» بخشی از مصاحبهی خودش را با سودربرگ در ۲۰۱۱ منتشر کرده است. سودربرگ در این مصاحبه گفته بود: «دو چیز ذهن مرا بهشدت درگیر کرده بود. اولی این بود که با هر متخصصی که صحبت میکردیم از وقوع پاندمیک در آیندهی نزدیک خبر میداد، دومی این بود که چطور سیاستمداران جلو کار متخصصان جلوگیری از شیوهی بیماریها را میگیرند. معمولاً متخصصان با تجهیزات وارد صحنه میشوند تا جلو شیوع بیماریهای مسری را بگیرند اما به دلیل اینکه شرایط سیاسی پیچیدهای حکمفرماست، از ورود متخصصان به کشورهای دچار بحران جلوگیری به عمل میآید. متخصصان حوزهی سلامت قدرت چندانی ندارند، آنها باید منتظر بمانند تا کشورها از آنها دعوت کنند تا بتوانند وارد صحنه شوند»
عمدهی فیلمهای آخرالزمانی حملهی موجودات فضایی، جنگ هستهای، تسلط هوش مصنوعی، از بین رفتن لایهی ازون یا بیآبی را عامل پایان کار دنیا تصویر میکردند. کمتر کسی فکر میکرد ویروس عامل خانهنشینی میلیونها نفر بشود و تصاویر آخرالزمانی از دنیا دستبهدست در شبکههای اجتماعی بچرخد. زمانی که لری بریلیانت از بیماریهای فراگیر گفت، در عالم سیاست و میان کشورداران همراه چندانی پیدا نکرد. اما سینما که خیالپرداز است توانست جهانی را که بریلیانت هشدارش را میداد تصویر کند. «شیوع» نه نتیجهی تخیل روایتگرانش که نتیجهی گوش حساس آنهاست به وضعیت انسان و جهان. «شیوع» آن زمان که روی پردهی سینماها رفت روایتی در سینمای علمیتخیلی به حساب میآمد اما حالا عین واقعیت است. در تماشای سال ۲۰۲۰، روایت سودربرگ و اسکات برنز داستانی هشداردهنده به نظر میآیند اما در ۲۰۱۱ همهی اینها چیزی نبود جز داستانی تازه در صنعت سرگرمی. حالا اینکه ما آدمها به سرگرمی معتاد شدهایم یا صنعت رسانه همهچیز را به سرگرمی گره زده و در فرآیند زمانی سهم مهمی در تربیت انسان امروز داشته از آن بحثهاست که جوابش کار اینجا نیست.
- عکس بالای مطلب: نمایی از فیلم «شیوع» (۲۰۱۱)، ساختهی استیون سودربرگ