برای خواندن گفتوگو با نیکزاد نجومی روی این لینک کلیک کنید.
برای خیلی از ما یکی بودن تصویرگر کتاب کودکانهی «گل بلور و خورشید»(پینوشت ۱) در دههی چهل و پنجاه با آثار مجموعهی «تو و من» که به جهان سیاستورز بزرگسالانه میپردازد، و چندی پیش در گالری تیمور(پینوشت ۲) نیویورک به نمایش درآمد، نامحتمل مینماید. اما این هر دو حاصل ممارست و نگاه خلاقانهی نیکزاد نجومی است؛ هنرمند ایرانی ساکن نیویورک که بیشتر او را با نام نیکی نجومی میشناسند.
نیکزاد نجومی در ۱۳۲۰ در محلهی برزهدماغ کرمانشاه متولد شده است در خانوادهای مذهبی و فرزند پدری خوشنویس. در بیستویکسالگی برای تحصیل در رشتهی نقاشی وارد دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شده است؛ شاگرد محسن وزیری مقدم بوده و در کنار فیروز شیروانلو کار کرده است. در ۱۳۴۸ برای تصویرگری کتاب «گل بلور و خورشید» در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان جایزهی طلای جشنوارهی بلونیا و همچنین جایزهی ملی فرانسه، کانیسومر، را دریافت کرده است. او در ۱۳۴۹ برای ادامهی تحصیل راهی امریکا شد و چهار سال بعد از دانشگاه سیتیکالج نیویورک فارغالتحصیل شد و به قصد تدریس در دانشگاه به ایران بازگشت اما به دلیل فعالیتهای سیاسی قبلیاش از این کار منع شد. مانند بسیاری از هنرمندان همنسل خود در ۱۳۵۷ تمام نیروی خود را وقف طراحی پوسترهای انقلابی میکند و در نمایشگاه پرسروصدای پوستر در سالن دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران آثارش را در کنار هنرمندانی چون امیر اثباتی، اکبر اهریپور، آراپیک باغداساریان و مرتضی ممیز با امضای مشترک به نمایش میگذارد. نیکزاد نجومی مهر ۱۳۵۹ از پی مشکلاتی در رابطه با نمایش آثارش ایران را برای همیشه ترک میکند.
نیکزاد نجومی، که به گفتهی برخی منتقدان سیاسیترین نقاش ایرانی است، سالهاست که در آثارش روابط قدرت و مناسباتی را به نقد و چالش میکشد که قادر است بر تمام شئون زندگی شخصی و اجتماعی انسان سایه بیفکند؛ مناسباتی که مرز ندارد و در گسترهی جهانی به سیرکی میماند که رنج مردمان و چرخهی سرمایه را قدرت بخشیده است. او گرچه در بعضی آثارش به موتیفها و اشکال مرتبط به نگارگری ایرانی ارجاعاتی داشته است اما این معادلات قدرت را تنها در جغرافیایی خاص جستوجو نمیکند؛ تنها قصد دارد حضور همهجانبهی آن را به رخ بکشد و آسیبهایش را ردیابی کند. او تحصیلات و زندگی و کار خود را در امریکا در بحبوحهی توجه و بازارگردانی جریانهای اکسپرسیونیسم انتزاعی و آثار کمینهگرا سپری کرده است اما به رنگ و سلیقهی بازار رایج درنیامده و همچون نقاشانی چون مارک تنسی، که خود را متأثر از او میداند، در مقام نقاشی فیگوراتیو با مضامین سیاسی روزگار سختی را گذرانده است تا بتواند توجه و نگاه منتقدان و فضای هنر را به خود جلب کند و جای خود را بیابد. نیکزاد نجومی با آمیزهای از طنزی تلخ و گزنده و جدیتی متعهد و آرمانگرا، لجوجانه و با مداومت کار کرده است و در ضرورت پرداختن و نقد خشونت و قدرت همچنان در آثارش «صدای آژیرها به گوش میرسند»(پینوشت ۳).
پینوشت:
۱. «گل بلور و خورشید» نوشتهی فریده فرجام/ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان/ چاپ اول ۱۳۴۸
۲. گالری تیمور گران (Taymour Grahne Gallery) در نیویورک از ژانویه تا مارچ میزبان نمایشگاه نیکزاد نجومی بوده است.
۳. هلند کاتر در شمارهی هفدهم اکتبر ۲۰۱۳ روزنامهی نیویورکتایمز این جمله را در نقد مجموعهی «به دنبال پروانه و نقاشیهای تازه» نیکزاد نجومی به کار برده است.
- این مطلب در شماره ۳۰ مجله شبکه آفتاب (نوروز ۱۳۹۵) چاپ شده است.
- تصویر بالای مطلب از محمودرضا بهمنپور