نام شهره فیضجو پیچیده در لفاف سیاهی است از آن گونه که آثارش؛ لایهای که به تمام جان و تن سرگذشت و آثارش آغشته است و نیمی احترام و نیمی کنجکاوی بینندهی آثارش را برجای میگذارد، با میل جستوجو و واکاوی یا نظارهکردنی از دور. او در آثار خود همان…
ادامهنشانی یک صفحه دفتر سررسید را پر میکند، از بس دور است و پیچدرپیچ؛ نشانیِ رسیدن به روستای نورعلیبیک در حوالی ساوه که گویا زمانی در مسیر جادهی ابریشم بوده و بارانداز تاجران با کاروانسراهایی که یکبهیک تخریب شدهاند، یا به حکم طبیعت یا بهعلت عریض شدن جاده. حالا اما…
ادامهآدم هی میخواهد به دلش بد نیاورد، آن هم در زمانهای که بد از زمین و آسمان که هیچ از هر نفس فرومیرود و آنچه قرار بود مُمدّ حیات باشد و مفرح ذات آنچنان اسبابِ مرض است که به هزارلایه نقاب باید از انتشارش پرهیز کرد. آدم میخواهد که نیمهی…
ادامههما امامی باغبان درختان مهاجر است؛ درختان برافراشته از میان بطریهای آبمعدنی بهمدد نیهایی ظریف و تصاویر کوچکی از برگ درختان باغهای مفروض. او در آخرین نمایشگاه انفرادیاش در تهران باغی ساخته است؛ باغی که اجزایش را در چمدانی با خود به ایران آورده، از آلمان و از شهر کلن،…
ادامه