نیکزاد نجومی در مرداد ۱۳۹۴ سفری به اسپانیا داشت. این سفر پس از سالها اقامت در امریکا فضای تازهای را در برابر نیکزاد نقاش گشود. او پس از بازگشت از سفر اثری دربارهی گاوبازی با عنوان «سویل؛ جنگیدن گاو نر» خلق کرد. این نقاشی با تمرکز بر حرکت گاوبازان، در حملهای حسابشده به سوی گاو، تضاد بین آنان و گاو در آستانهی کشته شدن را نشان میدهد؛ روایتی از مراسم گاوبازی که ریشه در سنن کهن اسپانیاییها دارد، تصویری از تضادی آشکار بین گاو وگاوباز که گاوبازان خود دارای نقشی مستقل هستند (تصویر شمارهی ۲) اما این اثر هیچگاه بهنمایش درنیامد. بعد از آن نقاشی دیگری با عنوان «اهمیت کلیدی همساز شدن» (Essential Importance of Playing the Game) خلق کرد که نخستین بار در بهمن ۱۳۹۴ در نمایشگاه انفرادی او با عنوان «تو و من» در گالری تیمور به نمایش درآمد. این نوشته نگاهی است تحلیلی به این اثر نیکزاد نجومی و کشف رابطهی خلاقانهی هنرمند در بستر عقاید متعهدانه و اجتماعی او.
جهان اندیشهای نیکزاد نجومی در بستر بالندگی هنری خود هرگز از اندیشهی مرکزی نقد قدرت جدایی نداشته است. چه در سالهای قبل از انقلاب اسلامی که آثار او به جنبههایی از تبعیضات میپرداخت و چه بعد از پیروزی انقلابی مردمی که بهسرعت رفتارهای قدرت موجب شد تا نیکزاد با به تصویر درآوردن رفتارهای نابههنجار به نقد انقلابیونی بپردازد که اینک در قدرت قرار گرفته بودند. زندگی ناخواستهی او در امریکا طی سی و اندی سال نیز موجب نشد تحتتأثیر جریانهای بالنده و متنوع هنری از مضمونهای اصلی نقد جریانهای استبدادی و توتالیتر در جوامع امروز دور شود. او همواره نقاشی فیگوراتیو باقی ماند. وسوسههای نقاشی انتزاعی که فضای مسلط آخرین دهههای هنر قرن بیستم بود و در ذات خود گذار و رهایی از تعهد اجتماعی را داشت، و دارد، او را به دامن انتزاع پرتاب نکرد.
گاوبازی ورزش سنتی اسپانیاست که با گذشت قرنها در بخشهایی از این کشور همچنان جریان دارد؛ نبردی نابرابر میان گاوبازان (ماتادورها) و گاوهای نری که فرجامی جز مرگ برای گاو نگونبخت در پایان مسابقه ندارند، مرگی خونین و زجرآور. خشونت بیش از حد موجود در این مسابقه موجب شده است تا گروههای هوادار محیطزیست و حیوانات بارها در اعتراض به آن تجمع کنند اما در مقابل، هیجان مسابقه، قدمت بسیار و از همه مهمتر نقش آن در جذب گردشگر برای کشور اسپانیا باعث شده که مخالفان گاوبازی نتوانند تاکنون ره به جایی ببرند.
اثر «اهمیت کلیدی همساز شدن» (تصویر بالای مطلب) نیکزاد نجومی، با تأکید بر جغرافیای اسپانیای معاصر، رفتاری شناختهشده را در مرکز توجه اثر خود قرار میدهد که پیش از این در گسترهای از آثار قبلی او در جوامع شرقی و سرزمین مادری مورد توجه قرار گرفته بود اما در یک دههی اخیر توجه اصلی نیکزاد به سرزمین خاصی نبوده است. انتخاب اسپانیا در جایگاه جامعهای مدرن و مترقی، که استبداد و خشونت دوران فرانکو را پشت سر گذاشته، به وضعیتی اشاره دارد که نمیتوان بین آن و سایر جوامع تمایز قائل شد. اگر سنت مبارزه با خشونت با «گرانیکا» اثر پیکاسو اسپانیا را در مرکز توجهی قرار داد که هنرمند میتواند با قدرت فاسد و جنایتکار دربیفتد و توجه جهانیان را به شهری بمبارانشده جلب کند نجومی نیز، با گذشت بیش از هفتاد سال از زمان خلق آن اثر، ابعاد خشونت را در بسترهای اجتماعی معاصر مستمر و بیمرز تلقی میکند و بازیگردانان این دامنهی وسیع را هم آنانی تصویر میکند که در سرتاسر کرهی خاک به یکدیگر بسیار شبیه هستند هم آنطور که در اثر «شخصیت متعدی»
(Invasive personality) یکی دیگر از آثار ارائهشده در همین نمایشگاه طراحان جنگافروزی را در قامت مردی ناشناس اما مسلط و مقتدر میبینیم که از دور ناظر آتشافروزیهایی در سرزمینهای سرسبز کرهی خاک و بهویژه در خاورمیانه است (تصویر شمارهی ۳). انتخاب شبکههای رنگارنگ در آثار نجومی همواره اشاره دارد به بازی و بازیگردان از آنگونه که در سیرکها دیده میشود. مرد بادکنکبهدست خود در این لذت و سرخوشی بازیگری بیش نیست.
در اثر «اهمیت کلیدی همساز شدن» دو مرد پشت میزی نشستهاند؛ مردی همانند همهی مردان آثار نیکزاد که در شبکهی قدرت شباهتهای ناگریزی با هم دارند و با دستانی قدرتمند هدایتگر بازی گاوباز است. مختصات مردان رسمی از همان اندیشهای در طراحی تبعیت میکند که در سایر نقاشیهای نیکزاد هم دیده میشود. مردان رسمی آثار نیکزاد با هویتهای شناختهشده در جهان معاصر هم آنانی هستند که رهبری نظم موجود در این جهان را شکل دادهاند. نجومی حوزههای حضور آنان را وسیع و همهجهانی میبیند و مرد دیگر انسانی است که با کلهای در هیبت گاو ناظر بر این نمایش بازیگران است. گذاشتن کلهی گاوی که بسیار واقعی است یادآور این اصل اساسی است که روزگار ذبح او نیز فرا میرسد چراکه قدرت در لایههای مختلف در جهان معاصر عمل میکند همانطور که قدرتهای بهظاهر شکستناپذیر استبدادی در خاورمیانه بهدست صحنهگردانان بالاتر سر بریده شدند. مرد ماسکبهسر عاقبت همان سرنوشتی را دارد که گاو در صحنه دارد. همانطور که ماتادور هم بیجنبش همانند عروسکی ایستا در پیش آنان ارادهای ندارد.
انتخاب سنت گاوبازی در نگاه نیکزاد معطوف به کشف درهم آمیختگی سنت و مدرنیسم برای منافع اقتصادی است. این سنت دیرینه، که ریشه در تابوهای فرهنگی عصر کهن داشته، حفظ میشود اما نه برای بقا و دوام فرهنگ بلکه برای بهرهمندی و منفعتطلبی سرمایه در عصر معاصر. درعینحال دستمایهی این سودجویی اقتصادی خشونتی است که انسان علیه حیوان بیدفاع دارد. تماشاچیان چه آنان که در مقام توریست ناظر این صحنهها هستند و چه مردم طبقهی متوسط اسپانیایی، که با دیدن این بازی خشونت را دارای لذت میببیند، در بازی بزرگتری خود بازیچه هستند. پردهی نمایشی در بالای نقاشی تأکید بر همین نمایش جاری در زندگی امروز مردمان دارد که بازیگران ردهی اول و دوم، صحنهی نمایش و تماشاگران، در آن نقش خود را ایفا میکنند و کارگردانان اصلی کسانی هستند که ما آنها را نمیبینیم.
جهان متنوع نشانهشناسیهای نیکزاد همانند سایر آثارش ساختاری واحد دارد: شبکههای رنگین، دامنهی وسیع این سیرک بزرگ جهانی را یادآوری میکند. همانطور که در گسترهی وسیعی از آثارش این تأکید را داشته است. نقش حیوانات در نقاشیهای دیگری از نجومی همواره رفتاری نشانهشناسانه دارد غالباً خوی انسانی به درندهخویی حیوانی تشبیه میشود و در دستهای دیگر ظلمی که انسان سلطهجو بر حیوانات تحمیل میکند. اما در این اثر، گاو یادآور رفتار گاوبازی در اسپانیاست و بهصراحت بر نقش گستردهی خشونت در بخشی از فرهنگ اروپایی تأکید میکند.
در نگاه نیکزاد نجومی ریشههای خشونت در ساختارهای قدرت نهفته است. قدرت در نهان وجودی خود مناسبات، ایدئولوژیها و آداب و رسومی را بازتولید میکند که در روابط جوامع کهن ساختاری خشونتآمیز داشته اما علل وجودی خود را در دورهی معاصر از دست دادهاند. ایدئولوژی و سنت در فرهنگ معاصر، به دلیل اصرار بر حقانیت و ضرورت رجوع به آن، علتی جدی و ساختاری برای توجیه اندیشهی خشونتگرا شده است. گرچه دامنههای خشونت در خاورمیانه به نحو چشمگیری در حال افزایش است ساختار قدرت در جوامع غربی با مدد از فرهنگهای سنتگرای خود توجیهگر سنت خشونت میشوند. او خشونتگرایی را در باورهای ایدئولوژیک میبیند. اشتراک منافع سرمایه و تفکرات مدعی معناگرایی در حمایت از هم عمل میکنند. به همین دلیل نقش آنها در صحنهای نمایشی در این نقاشی آشکارا به این حضور معنا میبخشد. تصویری از مردی ایستاده در پس همهی بازیگران و بازیگردانان دستهی دوم یادآور این اندیشه است که قدرت پنهان را مردان ناشناخته و متظاهر جهانِ معنویت دارند شکل میدهند گرچه بسیار پیچیده عمل میکنند و ما در شناخت آنان توفیق نداریم. این تردید همواره در برابر کارهای نیکزاد قرار دارد که توجه به زمان و جغرافیای خاص مانند ترسیم چهرههایی واقعنما از سیاستمداران شناختهشده که عمری کوتاه در پهنهی سیاست دارند، و بهویژه پرداختن به چهرههای مشهور سرزمین مادری، موجب خواهد شد که عمر آثار او کوتاه شود اما نیکزاد بیواهمه از این تلقی و با هجومی بیمحابا قدرت مسلط را با پیچیدگیهای رفتاری نمایان میکند. سبک نیکزاد در فضای نقاشانهی معاصر جای خود را به خوبی باز کرده است. او برای زیباییشناسی هنر صرفاً در بستر متعهدانهای، که نزدیک به پنجاه سال بر آن پا فشرده است، عمل میکند. به همین دلیل است که او در نقاشی کردن از طبیعت محض، که بهصورت تجربهای پس از نمایشگاه بهمن خود آغاز میکند، بهسختی پیش میرود. اما در همین آثار هم وقتی موفق میشود که میتواند به اندیشههای خود بازگردد. جهان معاصر برای نیکزاد بدون مشاهدهگری قدرت قاهر و ویرانگر بیمعناست. او نقاشیهایش را با ترسیم سیاست و نیرنگهای سیاسی ادامه میدهد؛ خود را مبارزی میداند که نیم قرن در راه آرمانهایش ایستادگی کرده؛ هرچند میداند که میز سیاست همچنان استوار است (همانطور که در اثر «گاوباز» نیز میزی استوار محل ادارهی صحنه است)، بیآنکه به آرمانگراییهای رمانتیک برای تغییر جهان امیدی داشته باشد.
- این مطلب در شماره ۳۰ مجله شبکه آفتاب (نوروز ۱۳۹۵) چاپ شده است.