آدمها سنجابها را از بلوطستانها کوچاندند. هر روز بخشی از زاگرس را آتش زدند. صدای ارهبرقی حیوانات کوچک و بزرگ را از دامنهها دور کرد. حالا درختان هم که پای رفتن ندارند راهی برای کوچ پیدا کردهاند. بلوطهای مادر بذرها را به بالادست میفرستند به این امید که از دسترس آدمها دور شوند. درختان اینگونه نسلبهنسل، به دنبال محلی مناسب برای زیست، جابهجا میشوند.
برخی درختان بلوط زاگرس دوهزارسالهاند، آنها مانند انسانهای پناهجو و جنگزده کولهبار میبندند و مهاجرت میکنند. در دهههای اخیر این درختان با مصائبی چون چوببری، زغال قلیان و کباب شدن و آفات روبهرو بودهاند بهنحویکه بهتدریج حیاتی اینگونه ارزشمند رو به خطر است.
جنگلهای بلوط غرب زاگرس پنج میلیون و هفتصد هزار هکتار از سطح دوازده میلیون هکتاری جنگلهای ایران را تشکیل دادهاند. برای به دست آوردن مقیاسی ذهنی و نسبی میتوان گفت که وسعت این جنگلها حدود چهار برابر وسعت جنگلهای شمال ایران است. تاکنون یک میلیون هکتار از این جنگلهای بلوط از بین رفته و باقیمانده هم در خطر جدی نابودی قرار دارند. شیرین ابوالقاسمی، مدیر پروژهی حفاظت از زاگرس مرکزی، میگوید که این درختان، که در ارتفاعات حدود هزارمتری در منطقهی زاگرس رویش دارند، امروزه با دخالت انسان در طبیعت، ارتفاع محل زیست خود را به حدود هزار و دویست متر رساندهاند؛ مهاجرتی دویستمتری به امید تداوم حیات.
مصطفی خوشنویس، مدیر پروژهی ثبت و حفظ درختان کهنسال، هم معتقد است با گرم شدن کرهی زمین گونههای سازگار با شرایط دمایی خاص به مناطقی که دمای مناسب دارند جابهجا میشوند اما این جابهجایی با سرعت بسیار کندی انجام میشود و دقیقاً نمیتوان گفت که درختان بلوط، در شکل تهدید جدیدی که با آن روبهرو هستند و تنها در چند دهه، دویست متر در کوهها صعود کردهاند.
کارشناسان بر این باورند که پس از عصر یخبندان، و گرم شدن تدریجی زمین تا امروز، جنگلهای متعدل با سرعت حدودی هشتصد متر در سال به سمت شمال مهاجرت کردهاند. این مهاجرت با پراکندن دانههای درخت به محیط مناسبتر و با کمک باد و پرندگان انجام شده است.
هژیر کیانی، کارشناس جنگلهای زاگرسی و اهل شهر ایذه در استان خوزستان، روایتی غمانگیز از تلاش درختان بلوط برای رهایی از تهدیدها دارد. او میگوید که اگر چنین تحرکی هم از سوی بلوطها روی داده باشد، بازهم عوامل تخریب و بهخصوص انسان و دامهایش بهراحتی به آن ارتفاع هم دسترسی خواهند داشت. البته براساس مشاهدات او این جنگلها در ارتفاعات پایینتر بهنحو گستردهای برای برداشت چوب و زغال پاکتراشی شدهاند.
فرار لاکپشتگونهی این بلوطها چارهی نجات نیست. کوه «مونگشت»، در نزدیکی دو شهرستان ایذه و لردگان، یکی از مناطقی است که با جنگلهای انبوه بلوط زاگرسی محصور شده است. بهعلت دمای پایین این منطقه، درخت بلوط نمیتواند به ارتفاع بالاتر از ۱۳۰۰ برسد، یعنی در نهایت هوش نباتی این بلوطها هم نمیتواند راهحلی برای خلاصی از دست تخریبها پیدا کند چراکه در نهایت، شرایط اقلیمی، مرز عبورناپذیری برای فرار و بقای درختان بلوط خواهد بود.
محمد درویش سال گذشته آماری تأملکردنی از آتش سوزیهای زاگرس ارائه داد. در یک سال، ۳۵ هزار هکتار از جنگلهای زاگرس سوخت. این رقم نسبت به رقم نرمال، که سالانه پنج هزار هکتار است، هفت برابر افزایش نشان میدهد.
بلوطستانها هزار بار آتش گرفتند، یعنی «بهطور تقریبی جنگلهای زاگرس در هر روز شاهد سه بار آتش سوزی بودند».
شاید تنها دوست حیاتی این جنگل سنجاب باشد. نام سنجاب ایرانی به این گونهی زاگرسی سنجاب سنجاق شده، تا شاید این پسوند حس هموطن بودن را در صیادان و مصرفکنندگان ایرانی آن غلغلک دهد تا نسل او را منقرض نکنند، وگرنه پهنهی زندگی این سنجاب از گرجستان تا فلسطین و یونان است؛ سنجابی که بازیگوشی و فراموشکاریاش دستمایهی شوخی میشود، چون دانههای بلوط را در زاگرس جمعآوری میکند تا در زمین دفن و بعداً استفاده کند اما جای بسیاری از آنها را فراموش میکند و سالها بعد، فراموشکاری او باعث سایهگستری درخت زیبای بلوطی و خانهی جدیدی برای سنجابهای بعدی میشود.
صیادان این باغدار جنگلهای طبیعی بلوط، با افروختن آتش زیر درختان و در نهایت سقوط این جاندار، آن را صید میکنند و دستهدسته به شهرها میفرستند. سفری که جان بسیاری از آنها را میگیرد.
این سنجابها که با باغبانی خود جنگلی چندمیلیونهکتاری را حفاظت میکنند و حامی سرچشمهی رودهای مهمی چون کارون، زایندهرود، دز، کرخه، سفیدرود، سیمینه و زرینهرود هستند، و از فرسایش خاک و احتمالاً افزایش ریزگردها در شهرهای پس پشت زاگرس جلوگیری میکنند، تهدید جدیتر نابودی زیستگاه خود را هم در برابر دیده دارند. جادهسازی، سدسازی، گسترش مناطق زندگی انسان و کشاورزی و دامداری و جمعآوری روزافزون دانههای بلوط، که دو سه سال پیش رئیسجمهور پیشین پیشنهاد کرد (۲۷ دیماه ۱۳۹۱ در صحن بهارستان: از مردم بخواهند که شش میلیون تن بذر بلوط را از سطح جنگلهای غرب کشور جمع کرده و به دامهایشان بدهند و دامها را هم مجدداً وارد جنگلها کنند تا تغذیه کنند)، طناب داری است که ذرهذره دور گردن این سنجابها باریک و باریکتر میشود.
این شکل توسعه در حال ضعیف کردن جنگلهای زاگرسی و جداسازی مناطق آن هم هست، جداسازیای که باعث جدا شدن دستههای سنجابها از هم و از بین رفتن تنوع ژنتیکی گونههای متفاوت آنها میشود. این اتفاق باعث ازدواجهای خانوادگی این سنجابها میشود که این شکل زادآوری برای حیات درازمدت آنها خطرناک است، چون خصوصیات متفاوت ژنتیکی در جانوران، که تنها با جفتگیریهای طبیعی و متنوع آنها تضمین میشود، ضامن حفظ تنوع ژنتیکی و تداوم حیات آنهاست.
جنگلهای زاگرس با بلوطها، سنجابها و همهی جاندارانش برای زندگی دست و پا میزنند اما انسان، که بهرهی زیادی از حیات این مجموعهی عظیم زنده میبرد، دست خود را تنها برای رأی به نابودی آن بالا برده است.