گالری ماه مهر از جمعه هفتم آذر تا دو هفته میزبان آثار منوچهر صفرزاده (مشصفر) است، نمایشگاهی از آثار متأخر این هنرمند که بر خلاف سالهای اخیر بازگشت دوبارهی اوست به آدمها، فیگورها، و چهرههایی که شناسنامهی کارهای اوست.
مشصفر در سالهای اخیر اگر نمایشگاهی گذاشته بیشتر منظره و طبیعت بیجان بوده؛ با تکنیک آبرنگ و گواش روی کاغذ، اما در این نمایشگاه او دوباره جهانش را روی بومهای بزرگ جان بخشیده.
***
دههی پنجاه خورشیدی برای نقاشی ایران دههی مهمی است. شیوهی هانیبال الخاص دارد ریشه میدواند. جامعه ملتهب است، دانشگاه هم چنین. کورهی انقلاب دارد آرامآرام همهچیز را ذوب میکند. نقاشی ابزار انقلاب میشود و نقاشانی که تعدادشان بسیار است و یکی از آن نامها این است: مشصفر!
تا سالها فکر میکردم این دیگر چه نامی است؛ مشصفر! و چقدر عجیبتر شد وقتی دانستم اسمش منوچهر صفرزاده است. کارهایش را دیده بودم و زمانی که برای اولین دیدار به کارگاهش رفتم انتظار داشتم که همهجا پر از رنگِ ریخته باشد و قلمموهای خشکشده… اما میز کارش همانند میز کار معماران بود، گویی همهی اشیا چیده شده بودند، همهجا مرتب بود، حتی آشپزخانه. آنهمه هیجان صورتها و اندامها در نقاشی بود، فقط و فقط.
اگر نخواهم رودهدرازی کنم باید بگویم برای فهمیدن مشصفر چند «باید» هست: باید نقالی بدانید. باید نقاشی قهوهخانهای را بفهمید. باید بدانید دههی شصت خورشیدی چه کرد با انسانها. باید طنازی را درک کنید. باید شیفتهی فیگور باشید. باید شعر بخوانید. باید خودویرانگر باشید یا حداقل حسی از آن در وجودتان وول بخورد. باید بدانید «نقاشی سفید کردن» یعنی چه. باید طغیانگری را شناخته باشید. باید به «پیشبینینشدنیها» فکر کرده باشید. باید روایتگری دیده باشید. باید خانهبهدوشی را تجربه کرده باشید. باید خشن اما مهربان باشید.
البته میتوانید هیچکدام از این بایدها را قبول نکنید. شاید بعضی از «بایدها» در کَت خود من هم نرود اما همیشه برای مشصفر کلاهم را از سر برمیدارم.