آدم‌ها در شهر دودها

سرفه‌های خشک و مکرر خبر از ناراحتی ریه صدها کودک در شهر می‌دهد. اینجا نگین سبز اصفهان است با کبدهای تعویضی، سرطان و ام اس و سکته‌های مغزی و قلبی. مردم در میان گلایه‌هایشان از حضور صنایع آلاینده می‌گویند و از مسؤولان تقاضای رسیدگی دارند. آنها می‌خواهند اطمینان پیدا کنند که حضور این صنایع در نزدیکی محل زندگی‌شان خطرآفرین نیست.

مجتمع فولاد مبارکه، بزرگ‌ترین مجتمع صنعتی ایران، در این منطقه جای دارد؛ مجتمعی که صنعت خودروسازی، لوازم خانگی، لوله‌سازی، مخزن‌های تحت فشار، تجهیزات فلزی سبک و سنگین در ایران به حیات آن وابسته است. علی ایرانپور، نماینده‌ی مردم مبارکه در مجلس، می‌گوید که شرکت فولاد مبارکه به‌رغم تمام شواهدی که مبنی بر آلایندگی داشت، به دلیل مباحث سیاسی، اعمال نفوذ و نظرات کارشناسی نادرست در مقطعی از زمان از فهرست صنایع آلاینده‌ها خارج شده است. به‌جز آلایندگی، ایرانپور از زدن ده‌ها حلقه چاه غیرمجاز در داخل مجتمع فولاد مبارکه هم خبر می‌دهد؛ چاه‌هایی که نه تنها ممکن است جان محصولات کشاورزی نگین سبز را بگیرند بلکه راه رسیدن آب را هم بر مردم می‌بندند.

 

بیداد مرض

بعد از مطرح شدن بحث آلایندگی در مجلس، مسؤولان فولاد مبارکه بارها آن را تکذیب کردند و این اظهارات را جار و جنجال ‌خوانند.

Dizicheh

از اصفهان تا مبارکه ۴۵ دقیقه بیشتر راه نیست. آسمان مبارکه آغشته به دود غلیظ و سمج است، «مگر بادی بیاید یا بارانی». در اصفهان حرف آب زاینده‌رود است و در مبارکه آلودگیِ هوا. فرقی نمی‌کند کدام تاکسی را از ترمینال صفه سوار شوی، راننده‌ها دردهای مشترکی دارند.

یکی از این راننده‌ها مرد چهل‌ساله‌ی ریزنقشی است: «بچه‌ی پنج‌ساله‌ام ناراحتی ریه داره، هر کجا دکتر می‌بریم، جواب درستی بهمون نمی‌دن.» اینها را می‌گوید و رویش را برمی‌گرداند. «درباره‌ی آلودگی نوشتن چه فایده داره؟» دست زمختش را روی تاکسی زرد می‌کشد. اینجا همه یا در مجتمع کار می‌کنند یا راننده‌ی تاکسی می‌شوند. کشاورزی از مد افتاده. «چند وقتی نیست که خانمم مریض شد، گفتن باید کبدش رو عوض کنه. الآن کبدش رو عوض کرده. جرأت نمی‌کنه از خونه بیرون بیاد.» راننده‌ی کناری حرف این راننده را با تکان سر تأیید می‌کند.

میدان شهر شلوغ است. بیش از ۱۴۲ هزار نفر در این شهرستان زندگی می‌کنند. «این ساختمون‌ها رو می‌بینید؟ اینجا قرار بود که پارک بزرگی بشه تا هوای آلوده شهر رو از بین ببره اما شهرداری به جای ساخت پارک این ساختمون‌ها رو ساخته.» مرد ساختمان‌های آجری با پنجره‌های کوچک را، که کنار هم صف کشیده‌اند، نشان می‌دهد؛ ساختمان‌هایی که حتی نماینده‌ی مجلس‌ از وجود آنها اظهار بی‌خبری می‌کند. مرد دیگری می‌آید کنار این ساختمان‌ها می‌ایستد، با صدای بلند از سرطان برادرش حرف می‌زند. گویی که می‌خواهد طلبش را از آجر به آجر این دیوارها بگیرد. مرد دیگری از سرطان خواهرش و دیگری … مردها یکی یکی می‌آیند تا درددل کنند. درددل‌ها تمامی ندارد.

«این دانشگاهی که قرار بود اینجا بسازند همین‌طور رها کردند و رفتند. معلوم نیست که به چه دردی می‌خورد. فقط سروصدای ساختش برای ما ماند. این همه خوابگاه به ساختند. چرا؟» دانشگاهی که مسؤولان محیط‌زیست درباره‌ی آن حرفی نمی‌زنند. ایرانپور می‌گوید: «این ساختمانی است که اول قرار بود هتل شود اما سال ۹۱  برای احداث دانشگاه داده شد به محیط‌زیست، ولی نیمه‌تمام ماند. من هم نمی‌دانم برای چه این اتفاق افتاد. به ما هم پاسخگو نیستند.» مسؤولان شرکت فولاد مبارکه اما ساخت این دانشگاه را بر اساس تفاهم‌نامه‌ای میان استاندار و محیط‌زیست و مجتمع فولاد مبارکه می‌دانند که هر دو این ارگان‌ها از پس وعده‌هایشان برنیامدند و نیمه‌کاره رها شد ولی در پس ساخت آن اهداف محیط‌زیستی و مهمی وجود داشت. یکی از اهالی می‌گوید: «ما که نفهمیدیم اینجا چرا این‌طوری شد! می‌گفتند محیط‌زیست نباید مجوز می‌داد. این جدیدی‌ها که آمدند، موافقت نمی‌کنند و خوب همین شد که می‌بینید.» از دید او دانشگاه شبیه مجسمه‌ای نافرم وسط شهر است که مرتب علامت سؤال می‌سازد.

IMG_4193

 

هراس از آلودگی

علامت‌های سؤال در شهر فولاد مبارکه ذهن‌ها را رها نمی‌کند. نه از نزدیک، از فاصله‌ی چندصدکیلومتری هم پیداست؛ دود سفید و زردی که از دهانه‌ی کوره‌‌های عظیم مجتمع بیرون می‌زند. ۲۱ سال است که در مساحت سی‌وپنج‌کیلومترمربعی مجتمع صدها دستگاه مشغول به کارند و بیش از هزار کارگر؛ کارگرهایی که حرف‌های بسیاری برای گفتن دارند. «آن‌قدر به چشم خودم دید‌م کسایی رو که بازنشست شده‌ و سرطان گرفتن که باورم نمی‌شه خودم سرطان ندارم. چه جوون‌هایی. حادثه‌ هم که همیشه هست. آتیش‌سوزی و هزار ماجرای دیگر … تازه خیلی از خانواده‌ها هستن که هنوز دیه نگرفتن.»

پیرمرد اینها را می‌گوید و دود کارخانه را نشان می‌دهد: «الآن هوا خیلی خوبه. آب زاینده‌رود باز شده و بارونی باریده. در مبارکه روزهایی می‌آد که چشم چشم رو نمی‌بینه. تازه فیلترهای هوا هست رو دودکش‌ها. برخی شب‌ها، که فیلتر نیست، محشر می‌شه اینجا.» دودهای سفید و زرد هنوز دارند در هم می‌پیچند. امکان بازدید از مجتمع وجود ندارد. برای عبور از درهای مجتمع، به گفته‌ی مسؤول روابط عمومی آن، باید از هفته‌‌ها قبل هماهنگ کرد. یکی از قدیمی‌های مجتمع می‌گوید: «همیشه همین‌طور بوده، وقتی برای بازدید می‌آمدن، از هفته‌ها قبل بخش‌های آلاینده تعطیل می‌شد. به کارگرها هم می‌گفتن امروز مرخصید. چه چیزی برای کارگرها بهتر از مرخصی رفتن؟» مصطفی اشتری، مدیر بهداشت حرفه‌ای، ایمنی و محیط‌زیست شرکت فولاد مبارکه‌ی اصفهان، اما هیچ‌کدام از این حرف‌ها را قبول ندارد و می‌گوید: «حرف ما از اول تا آخر یکی است و تغییری نمی‌کند. از ابتدای سال‌ جاری تاکنون حدود بیست نوبت بازدید از طرف شرکت‌های معتمد محیط‌زیست از تهران و اصفهان و همچنین سازمان حفاظت محیط‌زیست انجام شده. در جریان یکی از این بازرسی‌ها، پارگی نوار نقاله در یکی از واحدها سبب افزایش گرد و غبار خروجی از یکی از دودکش‌ها شد و به دنبال آن اداره‌ی کل حفاظت از محیط‌زیست این واحد را آلاینده اعلام کرد.» پیدا کردن مسؤولان محیط‌زیست برای بررسی صحت گفته‌های او اما سخت‌تر از باز شدن درهای مجتمع است. پس از بارها و بارها تماس با حمید ظهرابی، مدیرکل حفاظت محیط‌زیست استان اصفهان، بالأخره این پاسخ داده می‌شود: «اداره‌ی کل حفاظت محیط‌زیست استان اصفهان در اجرای پایش‌های صورت گرفته از واحدهای بزرگ صنعتی استان، که به‌صورت مستمر انجام می‌شود، اقدام به افزودن این واحد در فهرست صنایع آلاینده‌ی استان کرد. با توجه به نمونه‌گیری‌های انجام‌یافته از خروجی‌های این مجتمع و مشاهده‌ی ذرات و انتشار دی‌اکسید گوگرد و در نتیجه رعایت نکردن استانداردهای زیست‌محیطی، فولاد مبارکه مجدداً در فهرست صنایع آلاینده‌ی محیط‌زیست قرار گرفته و چنانچه این صنعت و سایر صنایع مندرج در فهرست مزبور به رفع آلایندگی اقدام کنند از فهرست صنایع آلاینده خارج می‌شود.» ظهرابی درباره‌ی چگونه خارج شدن کارخانه از فهرست آلاینده‌ها و مجوز دانشگاه محیط‌زیست در مبارکه توضیحی نمی‌دهد.

 

جاده‌ی مرگ

مردم در فولاد مبارکه همچنین از جاده‌ای حرف می‌زنند، معروف به «جاده‌ی مرگ»؛ جاده‌ای که به یکی از درهای مجتمع وصل می‌شود که روزانه صدها کامیون حمل بار از آنجا عبور می‌کنند و جان بسیاری از اهالی روستاهای حوض ماهی و لاو و حسن‌آباد را می‌گیرد. «قرار بود که اینجا روگذر بزنند که این حوادث ایجاد نشود اما مدیران مجتمع گفتند هزینه‌‌ی آن زیاد می‌شود. فقط درخت‌های اطراف جاده را قطع کردند تا دید راننده‌ها بیشتر ‌شود.» مرد سی‌ساله‌ی اهل روستای لاو اینها را می‌گوید. پدرزنش هم بازنشسته‌ی مجتمع است، می‌گوید: «شکایت‌های ما هم بی‌فایده است.»

IMG_4177

خون‌های بسیاری در جاده‌ی مرگ ریخته شده اما این هم همه‌ی درد مردم نیست. آن هم در روستاهایی که تاریخ ثابت کرده بهترین مکان‌ها برای زیستن هستند که حالا نه جمعیت، نه کشاورزی و نه هویت دارند. اسماعیل کهرم، کارشناس و فعال محیط‌زیست می‌گوید که مجتمع فولاد نباید فراموش کند، اول مردم هستند، بعد صنعت و بعد تجارت. مردم نیاز به آب، هوا و خاک سالم دارند. مجتمع این روزها تاولی بر پیکر شهر شده است.

کهرم می‌گوید که «مجتمع فولاد برخلاف آنکه به نظر می‌آید تشکیلاتی است که نیاز به آب هم دارد. نمی‌دانم فلسفه‌ی اینکه آن را در کنار شهری بی‌آب بسازند چه بوده اما اینکه آن را بسط و توسعه می‌دهند، بیشتر جای سؤال است».

او از زیست‌بوم شهر مبارکه حرف می‌زند که دارد از بین می‌رود: «کارخانه‌ی فولاد مبارکه حداقل می‌تواند از فیلترهایی منطبق با استانداردهای جهانی استفاده کند تا آلایندگی کم شود. شنیده‌ام که گزارش‌هایی به دروغ یا اشتباه تهیه شده. همه‌چیز فدای اقتصاد ناپایدار می‌شود. این فاجعه‌آفرین است.»

مردم در بلاتکلیفی نفس می‌کشند، ۱۴۲ هزار نفر. «ما به همه‌جا کمک می‌کنیم اما خودمون باید تاوان پس بدیم. اینجا دیگر پر از مهاجر شده که توی مجتمع کار می‌کنن، هر کس بتونه از این شهر می‌ره.» راننده به سمت اصفهان می‌راند و می‌گوید: «دعا کنید ما هم از اینجا برویم. اینجا شهر دودهاست نه آدم‌ها.»

 

2 Comments

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

برای شنیدن شایعه‌ی جدید تشریف بیاورید تو

مطلب بعدی

چشمه‌چشمه کتاب

0 0تومان