پاتیلها
روزگاری مشنگزادهها و جادوگرها مثل همدیگر از پاتیل که دیگ فلزی بزرگی است و میشود روی آتش آویزانش کرد استفاده میکردند. یک وقتی آدمهای جادویی و غیرجادویی همه رفتند سروقت اجاقها؛ کماجدانها راحتتر بودند و پاتیلها شدند صرفاً سهم ساحرهها و جادوگرها که همچنان معجونها را توی آنها دم میکردند. شعلهی عریان آتش برای درست کردن معجون لازم است و همین پاتیل را تبدیل میکند به بهترین ظرف برای کار.
پاتیلها را همیشه سحر و جادو میکنند تا برای حمل سبکتر شوند چون معمولاً مفرغی یا آهنی هستند. اختراعهای تازه شامل انواع خودهمزن و تاشو پاتیل بوده و ظرفهایی از جنس فلزات گرانبها هم برای متخصصها یا برای کلاس گذاشتن موجود است.
***
پاتیلها قرنهاست که تداعیکنندهی جادو هستند. توی عکسهای صدها سالِ ساحرهها هستند و حتی انتظار میرود جاهایی که جنهای گنجیاب از گنج نگهداری میکنند هم باشند. خیلی متلها و افسانهها از پاتیلهایی با قدرتهای ویژه اسم میبرند اما در کتابهای هری پاتر آنها ابزارهایی هستند اینجهانی. البته که فکر کردم یادگار هلگا هافلپاف را بکنم یک پاتیل اما داشتن چنین یادگار بزرگ و سنگینی یککمی خندهدار و ناجور بود؛ میخواستم اشیایی که هری باید پیدا میکرد کوچکتر و قابلحملتر باشد. با این وجود، دو جا هست که در آنها پاتیل ظاهر میشود؛ هم در چهار جواهر افسانهای ایرلند (قدرت جادوییاش این بود که هیچکس بدون رضایت از آن جدا نمیشد) و هم در افسانهی سیزده گنج بریتانیا (پاتیل درنویچ غولآسا که فقط برای مردان شجاع گوشت میپخت نه برای ترسوها).
معجونها
معمولاً میپرسند یک مشنگزاده با کتاب معجونسازی و مواد لازم میتواند یک معجون جادویی درست کند یا نه. متاسفانه جواب منفی است. همیشه یککمی کار با چوبدستی جادویی برای درست کردن یک معجون لازم است (اگر همینطوری مگسهای مرده و گل نرگس را به هم اضافه کنی و توی یک کتری آویزان روی آتش بگذاری چیزی دستت را نمیگیرد مگر یک سوپِ، اگر نگوییم سمی، حالبهمزن).
بعضی معجونها اثرات طلسمها و افسونها را دوبرابر میکنند اما چندتایی (مثل معجون مرکب و فلیکس فلیسیس) اثراتی دارند که هیچجور دیگری به دست نمیآیند. در کل، ساحرهها و جادوگرها طرفدار روشی هستند که آنرا آسانترین یا رضایتبخشترین روش برای تولید محصول مورد نظر بیابند.
معجونها بهکار آدمهای عجول نمیآید اما خنثی کردن تاثیراتشان معمولاً برای همه سخت است بهجز یک معجونساز ماهر دیگر. این شاخه از سحر و جادو حالوهوای خاصی دارد. تازه سروکار داشتن با مادههایی که بسیار خطرناکاند هم هست. در جامعهی جادوگری عموماً متخصص معجون را شخصیت توفکر و صبوری میدانند؛ اسنیپ در واقع با این کلیشه کاملاً سازگار است.
***
در مدرسه شیمی درسی بود که کمتر از همه دوست داشتم و بهمحض اینکه شد کنارش گذاشتم. طبیعتاً، وقتی میخواستم راجعبه درسی که دشمن اصلی هری، سوروس اسنیپ، تدریس میکرد تصمیم بگیرم، آن درس باید معادل سحر و جادو میبود. عجیبتر اینکه مقدمهی اسنیپ برای درسش را کاملاً زورگویانه میدیدم («میتوانم بهتان یاد بدهم شهرت را در بطری کنید، جوشاندهی شکوه و جلال درست کنید، حتی مرگ را در قوطی کنید…»)، ظاهراً بخشی از وجودم همانقدر به معجونها علاقهمند بود که اسنیپ؛ واقعاً هم همیشه از درست کردن معجون در کتابها و تحقیق برای مواد لازمشان لذت میبردم. بسیاری از مواد نوشابههای مختلفی که هری برای اسنیپ درست میکرد وجود دارند (یا مردم زمانی به وجودشان اعتقاد داشتند) و خواصی که بهشان دادم را دارند (یا اعتقاد مردم بر این است که داشتهاند). مثلاً آویشن کوهی واقعاً خواص شفابخش دارد (ضدالتهاب است هرچند توصیه نمیکنم برای امتحانش یک تکه از بدنتان را جدا کنید): زهرمهره واقعاً تودهای است که از رودهی یک حیوان میگیرند و واقعاً زمانی مردم باور داشتند که نوشیدن آبی که در آن زهرمهره گذاشته باشند میتواند مسمومیت را برطرف کند.