بسیاری از ما فکر میکنیم که دنیایمان و آدمهایش را به اندازهی کافی میشناسیم. اندازهی کافی یعنی درست همان اندازهای که برای راه انداختن کارمان لازم است، نه بیشتر. اما گاهی بسته به اینکه کارمان چه باشد احساس میکنیم لازم است دنیا و بهخصوص آدمها را بیشتر از قبل بشناسیم.…
ادامهآخرین تصویری که به یاد داشت چشمانِ پر از خشم مرد نقاببهصورت بود که آهن داغ را به سمت چشمانش آورد. بعد از آن فقط تاریکی مطلق بود. تاریکی مطلقی که نه فقط این چند ماه که سالها بود برای او و خاندانش آغاز شده بود. از همان زمان که…
ادامهما هیچگاه دربرابر تمامِ دیگریهایی که در زندگی ملاقات کردهایم تنها نبودهایم. وقتی با کسی ارتباط مییابیم بلافاصه دو شقه میشویم، اما همهمان این دوپاره شدن را درک نمیکنیم. باید مدتی بگذرد تا به شخص سومی که نیمی از او از آن ما، و نیمی دیگر متعلق به دیگری است…
ادامهچند هزار سال تشنگی ایرانیان را بر آن داشت، به جستوجوی آب، زمین را حفر کنند. مقنیها کفنپوش وصیت نوشتند و به عمق تاریکی رفتند تا آب را که روشنایی بود از دل حلقههای چاه بیرون بیاورند. وقتی آب جوشید از بالا و پست، دل سیاه قنات روزنهی امید شد.…
ادامه