این نوشتار به دلایلی پرشمار حالوهوای فرضیهای بیآدرس را دارد. یکی از دلایل پرشمار این فرضیهپردازی خودش بهنوعی موضوع متن است: قرار است از چیزی حرف بزنیم که در سینمای ایران اتفاق نمیافتد. بنابراین دست نگارنده از منابع و مدارک و پژوهشهایی که مادهی خام این نوشتار شود، و آن…
ادامهریچارد کورلیس را اولین بار در اواخر دههی هفتاد دیدم. همان زمانی که از من خواست برای «فیلم کامنت» بنویسم و این آغاز یک دوستی خانوادگی شد؛ ریچارد و مری، دیوید و لوسی؛ این رابطهی دوستانه حتی به بچههایمان هم کشیده شد. در واقع این گفتوگو هم گفتوگوی دو دوست…
ادامهجایی در ابتدای «خیابانهای پایین شهر» هاروی کایتل انگشتانش را بر شعلههای شمع افروخته در کلیسا میگیرد و میگوید عذاب جهنم دو جور است: عذابی که با سرانگشتت حس میکنی و عذابی که در قلبت حس میکنی. عذاب معنوی، عذابی که با روح و قلبت حس کنی، بسیار دردناکتر است.…
ادامهمدتی است در سریالهای امریکایی موسیقی جَز، آن هم از نوعی که کمپانی ایسیام در تولید و ترویج آن نقشی بهسزا داشته، به گوش میرسد و تماشاگر شگفتزده بر جای میماند که چرا تیتراژ سریالی معروف مانند Homeland باید به توماژ استانکو لهستانی سفارش داده شود تا به سبک جَز…
ادامه