برای خواندن گفتوگویی با مایک بارتلت کلیک کنید.
مایک بارتلت با نام اصلی مایکل بارتلت متولد هفتم اکتبر ۱۹۸۰ و نمایشنامهنویسی انگلیسی است. او در آکسفورد انگلستان به دنیا آمد و در دانشگاه لیدز مطالعات تئاتر و زبان انگلیسی خواند. او اکنون در آکسفوردشایر زندگی میکند و با کارگردان تئاتر، کلر لیزیمور، ازدواج کرده است. او از نمایشنامهنویسان مهم معاصر بریتانیایی به شمار میآید که علاوه بر پرمخاطب بودن، نقدهای مثبت زیادی هم بر آثارش شده است.
بارتلت در ۲۰۰۵ در کارگاه آموزشی بیستوچهارساعتهی صدای تازه در سالن تئاتر اولد ویک شرکت کرد و خروجی آن کارگاه برای او نگارش نمایشنامهی «راحتی» بود که میبایست در طول بیستوچهار ساعت نوشته و اجرا میشد. نمایشنامهی رادیویی او با نام «حرف نباشه» روز ۲۹ مارس ۲۰۰۷ از رادیو بیبیسی پخش شد. نمایشنامه به موضوع اعتراض وجدان عمومی در بریتانیا در دوران جنگ جهانی دوم و نیز به مشکل زور و اجباری که به نیروهای نظامی روا داشته میشده میپردازد. بارتلت پیش از پخش این نمایشنامه از بیبیسی برای نگارش این نمایشنامه در ۲۰۰۶ دو جایزه برنده شده بود؛ یکی جایزهی تینیسوود و دیگری جایزهی ایمیسون که هر دو جوایزی در نمایشنامهنویسی رادیویی هستند.
در ماه مه ۲۰۰۷ وقتی او در رزیدنسی در تئاتر روبال کورت شرکت کرده بود نمایشنامهی «کودک من» را نوشت که برای نخستین بار در همان تئاتر رویال کورت روی صحنه رفت.
نمایشنامهی بعدی او «آثار باستانی» در سالن تئاتر بوش در ۲۰۰۸ روی صحنه رفت و پس از آن در توری ملی و به تهیهکنندگی بنیاد نابوکوف در سراسر انگلستان اجرا شد. همچنین در همان سال او اقتباسی صحنهای از نمایشنامهی رادیوییِ «قرارداد عشق» انجام داد که در تئاتر رویال کورت اجرا شد. پس از آن در ۲۰۰۹ نمایشنامهی «خروس» برای نخستین بار به کارگردانی جیمز مکدونالد در سالن تئاتر رویال کورت روی صحنه رفت و دو سال بعد در ۲۰۱۰ جایزهی لارنس الیویه را برای دستاورد ویژه بین تئاترهای غیرمستقل از آن خود کرد.
در تابستان ۲۰۱۰ برای نخستین بار یکی از نمایشنامههای بارتلت در سالن تئاتر ملی اجرا شد. این نمایشنامه که نامش «زلزله در لندن» بود به کارگردانی روپرت گولد اجرا شد و مایکل بیلینگتون منتقد روزنامهی «گاردین» آن را نمایشنامهای «حماسی و وسیع دربارهی تغییرات آب و هوایی، آلودگی صنایع، پدران و فرزندان» توصیف کرد. چارلز اسپنسر نیز که منتقد «دیلی تلگراف» است این نمایش را حاوی «طنز و احساسات و عواطف غریزی ناب» دانست.
در دسامبر ۲۰۱۰، مدارس ابینگدون، سنت هلن و سنت کاتارین نخستین اجرای غیرحرفهای از نمایشنامههای بارتلت را اجرا کردند و آن همان نمایشنامهی «زلزله در لندن» بود که کمتر از سه ماه از نخستین اجرای آن در سالن تئاتر ملی اتفاق میافتاد.
همچنین در همان ۲۰۱۰، نمایشنامهی دیگری از بارتلت با عنوان «عشق، عشق، عشق» برای نخستین بار در تولیدی سراسری به شکل تور در سراسر بریتانیا اجرا شد که نخستین اجرایش در لندن در ۲۰۱۲ در تئاتر رویال کورت بود. مایکل کاونی منتقد این نمایش را «یکی از برجستهترین و بلندپروازانهترین نمایشهای غیرخارجی سالهای اخیر» دانست.
در ۲۰۱۱ بارتلت به تئاتر ملی بازگشت و این بار بر بزرگترین صحنهی تئاتر ملی (سالن الیویه) با نمایش «۱۳»، یکی دیگر از نمایشنامههای حماسی معاصر. در مایکل بیلینگتون در «گاردین» یادداشت ستایشآمیزی بر نمایش «۱۳» چنین توضیح میدهد: «بارتلت میگوید ما در بریتانیایی زندگی میکنیم که سرسپردگیها و وفاداریهای قومیقبیلهای کهن بهطور فزایندهای غیرمربوط به هم هستند. شکاف واقعی بین جنبشهای اعتراض عمومی که در فیسبوک و توئیتر مشاهده میشوند و بهدست گرسنگانی که خواهان تغییر مشیتها هستند انجام میشود از یک سو و سیستمی حکومتی که خواهان حفظ وضعیت موجود است از سوی دیگر دیده میشود.» یان شاتلورث منتقد روزنامهی «فاینانشال تایمز» نیز مینویسد این نمایشنامهای بود که در آن «بیکارهها و کسانی که از غم جهان فارغند برندگان بازی هستند: هم در این نمایش و هم در نمایشنامهی «زلزله در لندن» بارتلت در تاریکی به دنبال نوعی احساس نیاز به آشتی دادن مسائل دنیوی و شیطانی است، در این جامعه در قرن بیستویکم که ممکن است تکانههایی ستودنی برای فردیتها وجود داشته باشد، اما در این مورد خاص ثابت میشود که این برای نمایشنامهنویس رویکردی مفید نیست».
در ۲۰۱۲ بارتلت «ارابههای آتش» را برای صحنهی تئاتر اقتباس کرد. نخستین اجرای آن در سالن تئاتر همپستد بود و پس از آن به وِستاند رفت. او همچنین اقتباس جدیدی از نمایشنامهی «مدهآ» اثر اوریپید نیز انجام داد که خودش آن را کارگردانی کرد و در توری سراسر انگلستان اجرا شد. در اواخر همان سال شبکهی ITV1 نمایش جنایی «محله» را از بارتلت نمایش داد که در ادامه باعث نامزدی بارتلت برای جایزهی بفتا در ۲۰۱۳ شد.
در اکتبر ۲۰۱۳ بارتلت برای نگارش نمایشنامهی «گاو» جایزهی تئاتر ملی را از آن خود کرد. این نمایشنامه دربارهی سه کارمند یک شرکت است که منتظرند تا کارفرمایشان بیاید؛ در بحبوحهی بحران اقتصادی، قرار است یکی از آنها پس از جلسه با کارفرما در فرآیند تعدیل نیرو از شرکت اخراج شود. نمایشنامهای که ساختار سرمایهداری را در مواقع مواجهه با بحرانهای بزرگ اقتصادی به نقد میکشد و نشان میدهد چگونه این ساختار ظالمانه افراد را برای حفظ منافع فردی خود به جان هم میاندازد تا بتواند بقای خودش را تضمین کند. علاقهی بارتلت به نقد سرمایهداری و روابط قدرت در محیط اداری در اقتباس صحنهایاش از نمایشنامهی رادیویی خودش با عنوان «قرارداد عشق» نیز نمود پیدا میکند. اقتباس صحنهای این نمایشنامه که با عنوان «انقباضات» چاپ شده است در صحنههای متوالی برخورد یک کارفرما را با یکی از کارمندان خود نشان میدهد؛ اینکه چگونه کارفرما سعی میکند روی کارمند خود نفوذ پیدا کند و او را به چشم مایملک خود میبیند. این نکته نه تنها در پیرنگ نمایشنامه بلکه در زبانی که شخصیتهای نمایشنامه به کار میگیرند نیز خودش را نشان میدهد. در صحنهی دوم این نمایشنامه کارفرما میخواهد بداند رابطهی کارمند با دیگر کارمندان مجموعه چطور است. وقتی کارمند دیگر کارمندان را همکار (Colleague) خود مینامد، کارفرما اصرار میکند که آنها همکار نیستند، بلکه کارگرانی هستند که با هم کار میکنند و در مورد آنها از عبارت (Co-Worker) استفاده میکند که مشخصاً عبارتی تحقیرآمیز در مقایسه با لفظ کارمند است. در واقع کارفرما با زبانی که به کار میگیرد دارد روابط قدرت را در ساختار اداری و سرمایهداری با کارمند خود تبیین میکند.
در ۲۰۱۴ نمایشنامهی «شاه چارلز سوم» نخستین بار در سالن تئاتر آلمِیدا اجرا شد. پس از آن به سالن تئاتر ویندهَم منتقل شد و در ژانویهی ۲۰۱۵ جایزهی حلقهی منتقدان را به عنوان بهترین نمایشنامه برد. نخستین اجرای این نمایشنامه در استرالیا نیز در کمپانی تئاتر سیدنی در آوریل ۲۰۱۶ روی صحنه رفت. علاقهی بارتلت به روابط قدرت در این نمایشنامه از چارچوبهای نظام سرمایهداری فراتر میرود و وارد جهان سیاست میشود. او با فرض کردن مرگِ ملکهی فعلی بریتانیا، پرنس چارلز را در مقام شاه بریتانیا قرار میدهد و از این طریق به نقد سیاست، روابط قدرت در ساختار سیاسی و نیز کنجکاوی و بازیگوشی در تاریخ معاصر میپردازد.
در مارس ۲۰۱۵ نمایشنامهی دیگر او با عنوان «بازی» نخستین بار در تئاترآلمِیدا در لندن اجرا شد. در آوریل همان سال بارتلت برندهی دو جایزهی لارنس الیویه شد؛ نمایشنامهی «شاه چارلز سوم» برندهی جایزهی بهترین نمایشنامهی جدید و نمایشنامهی «گاو» برندهی جایزهی دستاورد فوقالعاده در تئاتر غیرمستقل شد.
مجموعهی تلویزیونی پنجقسمتی بارتلت با عنوان «دکتر فاستر» در سپتامبر و اکتبر ۲۰۱۵ پخش شد. این مجموعه نزدیک به ده میلیون بیننده داشت و یکی از پربینندهترین مجموعههای تلویزیونی سال بود. بهعلاوه به عنوان موفقیتی در بین منتقدان و صاحبنظران این مجموعهی نمایشی در ۲۰۱۶ دو جایزهی تلویزیون ملی را در بخشهای بهترین نمایش جدید برای مایک بارتلت و اجرای نمایش برای سوزان جونز بازیگر داشت.
بارتلت گرچه پس از این موفقیتهایی که در پی نمایش تلویزیونی «دکتر فاستر» برایش داشت دست به نگارش مجموعههای تلویزیونی دیگری همچون «مطبوعات» و نگارش یک قسمت از فصل دهم سریال دکتر هو زد، نگارش نمایشنامه و نوشتن برای تئاتر را رها نکرد. او سال ۲۰۱۶ نمایشنامهی وحشی را نوشت که همچون نمایشنامهی «شاه چارلز سوم» تجربهی دیگری برای پرداختن به روابط قدرت و نیز تاریخ معاصر است. در این نمایشنامه شخصیت اصلی به نام اندرو خورهی کامپیوتری است که با هک کردن چند سایت به اسناد و اطلاعات فوقمحرمانه و فوقسری دولتهای غربی دست پیدا کرده، اما بهاشتباه تمامی آن اطلاعات را در فضای عمومی منتشر کرده و دیگر نمیتوان کاری کرد. به نوعی میتوان گفت اندرو در جعبهی پاندورا را باز کرده است. اینک آمده به روسیه و میخواهد پناهنده شود چون دولتهای غربی قطعاً سر او را زیر آب خواهند کرد. این موقعیت آغازین نمایشنامهی «وحشی» است. در ادامه مأموران امنیتی در پی کشف حقیقت پشت پردهی ماجرای اندرو مدام او را استنطاق میکنند تا از حقیقت باخبر شوند تا بتوانند تصمیم قطعی و نهایی مبنی بر دادن پناهندگی به اندرو را اتخاذ کنند. در این نمایشنامه بارتلت نهتنها روابط قدرت در ساختار سیاست جهانی را ترسیم میکند بلکه در حین همین استنطاقهایی که مأموران امنیتی از اندرو انجام میدهند دوباره به نقد روابط قدرت در ساختار اداری میپردازد و اینکه چگونه آدمها وقتی در موقعیتی برتر نسبت به دیگری قرار میگیرند، اصرار دارند تا آن قدرت و برتری خود را به رخ بکشند و دیگری را مرعوب موقعیت برتر و قدرت خود کنند.
بارتلت در ادامهی مسیر حرفهای خود نمایشنامههای «آلبیون» (۲۰۱۷)، «دانههای برف» (۲۰۱۸) و نیز نمایشنامهی «واسا» (۲۰۱۹) را که اقتباسی از ماکسیم گورکی بود در این سالها به رشتهی تحریر درآورده است. او همچنان می نویسند و از نمایشنامهنویسان جذاب معاصر به شمار میرود.